نهایتا پس از سالها کشمکش و ماهها مذاکره، پیشنویس توافق جامع هستهای به امضاء ایران و گروه1+5 رسید. طی این فرآیند پرفراز و نشیب طرفهای دخیل در این پرونده برای تامین منافع خود تلاشهای مختلفی را به کار بستند. روسیه بهعنوان یکی از اعضاء اصلی گروه 1+ 5 از این امر مستثنی نبوده و به این منظور تاکتیکهای مختلفی را در دستور داشته است.
در تکمیل مقدمه عنوان شده بایستی اذعان نمود: سیاستهای خارجی روسیه بهعنوان یکی از قدرتهای بزرگ جهانی، ابعاد گستردهای دارد و نمیتوان صرفا به یک عامل اشاره کرد که در سیاست خارجی کشوری مانند روسیه نقش تعیینکنندهای ایفا کند. روسها نگاه منطقهای، دو جانبه و بینالمللی در اعمال سیاست خارجه خود نسبت به کشورها دارند.
طبیعتا جایگاه کشورها و نوع رابطه آنها با این کشورها در نقشه استراتژیک مورد نظر خود در سطح بینالملل تعریف و در این نقشه استراتژیک نوع رابطه آنها با غرب یک موضوع محوری قلمداد میشود.
در این راستا کارشناسان مسائل سیاسی بر این باورند که، از مدتها قبل روسها پس از به قدرت رسیدن روحانی به نحوی ابراز نگرانی کردند و تصورشان همواره این بود که سیاست خارجی آقای روحانی بازسازی روابط با غرب را در پی خواهد داشت. در حقیقت حل و فصل مساله هستهای در این چارچوب قرار دارد.
آنها طبیعتا همواره بهنوعی ابراز نگرانی کرده و میدانستند که دیگر نمیتوانند آن بازی گذشته را نسبت به ایران داشته باشند و به همین خاطر باید یک بازی تازهای را شروع کنند. روسها بهنظر میرسد که کمی کند و آرام در جهت هماهنگی سیاستهای خود با شرایط حرکت یا بهعبارتی تغییرات را به نرمی ایجاد میکنند. بر همین اساس در بسیاری از اظهارنظرها و محافل علمی مساله بازسازی روابط ایران و غرب و ابراز نگرانی ناشی از آن از سوی روسها بسیار مطرح میشد. بر این اساس آنها معتقد بودند که در آینده ممکن است تهران به سمت غرب حرکت کرده و از روسیه دور شود. در این بین کارشناسان مسائل خاورمیانه ابراز داشتند، با گذشت زمان، برای مسکو آشکار شد که ایران تسلیم نخواهد شد و تشدید فشارها، پرونده هستهای ایران را به اقدام نظامی علیه ایران و سپس دستیابی ایران به بمب اتمی سوق خواهد داد.
و این شرایط پاسخگوی منافع روسیه نیست و مسکو بارها نسبت به پیامدهای غیرقابل مهار آن هشدار داده است. در این بین و پس از تحولات اخیر خاورمیانه و اوکراین نیز، مقامات کرملین به درک عمیقتری از رویکرد ژئوپولیتیکی تهاجمی غرب و دلایل اصلی فشار بر تهران (به بهانه عدم اشاعه هستهای) که همانا احیاء کنترل از دست رفته بر تهران و تقویت نفوذگذاری در منطقه است، دست یافتند.
اما، برخی در روسیه نگرانی خود از تاثیرات منفی بهبود احتمالی روابط تهران با غرب پس از توافق هستهای را پنهان نمیکنند، از جمله احتمال کاهش بهای نفت، حضور رقابتی ایران در بازار انرژی اروپا، کاهش اهمیت کارت ایران در چانهزنی مسکو با غرب، کاهش وابستگی تهران به مسکو، کاهش فضای بازار ایران برای شرکتهای روسی، احتمال نفوذپذیرتر شدن جغرافیاهای اطراف ایران برای غرب خصوصا نوار جنوبی روسیه و... . به رغم عینی بودن برخی از این ضررها، منافع بلندمدت تحقق سناریوی توافق هستهای و تثبیت ایران بهعنوان یک قدرت هستهای صلحآمیز، برای روسیه بهنحو ملموسی بر مضار آن چربش دارد.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور"با نگاهی واقعبینانه باید خاطرنشان کرد که به نظر تاریخ مصرف این مساله که روسیه به دنبال احیای شوروی یا بهدنبال مرکز قدرت و استراتژی خود باشد امروز از اعتبار ساقط شده است و در دنیای امروز دیگر جواب نخواهد داد، زیرا جهان، دیگر آن جهانی نیست که روسیه بتواند آن استراتژیها و جاهطلبیهای بلندپروازانه را دنبال کند. حتی دیگر آمریکاییها نیز نمیتوانند این نوع نگاه را نسبت به مسائل بینالملل داشته باشند. عرصه عملیات روسها در فضای بینالمللی محدودتر است. مسکو آن چیزی که برای خودش میخواهد تضمین امنیت ملی روسیه است. مهمترین مساله برای روسها به عنوان سیاستگذار منطقهای این است که روسیه از لحاظ امنیت ملی در شرایط تضمین شدهای قرار داشته باشد.