جنگ سرد خاتمه یافت و آمریکا خود را پیروز دنیای بعد از آن میدانست؛ اما تحولات اخیر عرصه بینالملل، رقیب سنتی آمریکا یعنی روسیه را به دنیای رقابت با آمریکا بازگردانده است؛ و موجب به راه افتادن موجی از جدالهای لفظی بین دو قدرت جهان شده است.
در تکمیل مقدمه عنوان شده بایستی اذعان نمود، منشا اصلی درگیری امریکا با روسیه در واقع برمیگردد به همان مسئلهای که بارها و بارها امریکاییها تحت عنوان تحلیلهای »روبینستین« مطرح کردهاند و بنا به استدلالهای نویسندگانی چون »روبینستین« اساسا امریکاییها معتقد هستند که روسها یک زمانی لباس تزار به تن داشتهاند، یک زمانی لباس مارکسیستها را به تن کردهاند، و اینک لباس فدراسیون به تن کردهاند و در هر زمان با یک لباس جدید. یعنی ملبس شدهاند به یک ایدئولوژی جدید و یا اینکه بعد از اینکه دوران ایدئولوژی تمام شد، ملبس شدند به تحلیلهای فدراتیو. آنها معتقد هستند که مسئله اصلی که برای روسها وجود دارد براساس آنچه که امریکاییها میگویند از گفتههای روبینستین هست که مفهوم »نژاد روس« میباشد.
امریکاییها میگویند که مفهوم نژاد روس هست که روسها توانستهاند ملتهای اروپا و آسیا را در سطح منطقهای بهویژه از قدیمالایام به سیطره خودشان در بیاورند و در نتیجه هژمونی »نژاد روس« وجود دارد و باید این هژمونی از بین برود. این خواسته و اهدافی است که امریکاییها و نویسندگانی چون روبینستین که البته فوت کرده، ولی تئوریهایش موجود است، بدان معتقدند و افرادی مثل هنری کیسینجر هم دنبالهرو همین نظریه هستند که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هم گرچه جرج کنان میگفت که مهار روسها تمام شده ولی کیسینجر براساس سیاستهای روبینستین گفت که نه، باید مرحله دوم و فاز دوم فروپاشی سیطره روسها انجام شود. همین مسئله منشا اختلاف بین امریکاییها و روسها میباشد.
اما بعد از اینکه اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و روسها به فدراسیون رو آوردند، امریکاییها خیلی محتاطانه با این قضیه برخورد کردند. مخصوصا از نظر امنیتی، حتی اروپاییان نیز با ورود روسیه به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی مخالفت کردند. باز هم دیدید که همچنان آن نطفه اختلافات امنیتی بین روسیه و آمریکا وجود دارد. حالا آنچه پوتین اذعان میکند، این است که شما بر همان اساسی که در امور کشورها دخالت میکنید که بر اساس همان »اصل اصالت فایده« میباشد، ما هم براساس همان برای حمایت از اتباع روس در اوکراین و سوریه دخالت میکنیم. این نشان میدهد که گرچه پرخاشگریها و لفاظیهایی که بین دو رئیسجمهور در حال صورتگیری است، فرض کنید که در رابطه با ترامپ باشد. ترامپ بهعنوان یک کاندیدای ریاست جمهوریِ ساختارشکن که نماینده جامعه هست و در مقابلش خانم کلینتون نماینده دولت و حاکمیت است، پا به عرصه انتخابات نهاده است.
دراین خصوص کارشناسان مسائل سیاسی براین باورند که: الان در امریکا انتخابات بین دو حزب نیست بلکه از یک طرف بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است که از خانم کلینتون حمایت میکنند و آن طرف جامعه است. جامعه علیه دولت و دولت علیه جامعه. منظور در اینجا از دولت همان حاکمیت است. بنابراین پوتین هم خیلی خوشحال هست که از درون جامعه به امریکا حمله کند. همانطور که امریکاییها از درون جامعه به روسها حمله میکنند. امریکاییها میگویند که هژمونی روسها باید از بین برود و از درون روسیه فرو بپاشد. حالا پوتین هم با حمایت تلویحی از ترامپ، در واقع جامعه آمریکا را علیه حاکمیتش تحریک میکند.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور"انتخابات در هر کشور فرصتی هست که رقیب بتواند در فضای انتخابات نقدهایش را به رقیب در تندترین شکل انتقال دهد. اما بایستی اذعان نمود، تاکنون در دوره دوم پوتین، پوتین با قدرت فوقالعادهای ظاهر شده و بسیار عملگرا بوده و بسیار به رئالیزم رو آورده است و بسیار هوشیارانه و با منطق رئالیستی با امور برخورد میکند و نخواهد گذاشت امریکا در مسائل مختلف جهان دخالتهای گاه و بیگاه خود را بدون دخالت روسیه پیش ببرد.