برکسی پوشیده نیست که انتخابات 96 نیز همانند انتخابات 92 میتواند یکی از پربحثترین انتخابات جمهوری اسلامی ایران باشد. در این راستا با نزدیک شدن به انتخابات سال آینده تحرک اصولگرایان و اصلاحطلبان روز به روز بیشتر و حرف و حدیثهای فراوانی در خصوص انتخاب فرد مورد نظر هر حذب در اذحان عمومی مطرح است. در این بین اما عموم جامع به چگونگی حمایت و حضور دکتر حسن روحانی در انتخابات 96 فکر میکنند که در این بین سیاسیون و احزاب اصولگرا و اصلاحطلب نیز نظرات و یاداشتهای مختلفی در رسانهها از خود منتشر نمودهاند که میتواند پاسخ قانعکنندهای به سئوال چگونگی حضور و حمایت از دکتر روحانی در انتخابات 96 باشد.
تنها شانس آقای روحانی در انتخابات آتی فقدان آلترناتیو است. بسیار از اصلاحطلبان بر این تحلیل هستند که چون آلترناتیوی وجود ندارد تنها گزینه و کارتی که میشود با آن بازی کرد آقای روحانی است و شاید برای اینکه آلترناتیوهایی که در مقابل ایشان قرار دارند، تصویر فاجعه در ذهن ترسیم میکنند پس برای فرار ازاین فاجعه عدهای به آلترناتیو کمتر کریه و زشتتر تن میدهند.
دراین خصوص محمدرضا باهنر درباره احتمال حمایت اصولگرایان از روحانی به »اگر«ی اشاره میکند که »اگر« خیلی از اصولگراهاست؛ اینکه اگر روحانی در این ماههای آینده بتواند حرکتی در حوزه اقتصاد انجام دهد که برای مردم ملموس باشد، احتمال حمایت از او وجود دارد. احتمالا مقصود باهنر از این تحول ملموس، حرکتهای تبلیغاتی ولی مخرب بدون پشتوانه مانند مسکنمهر یا افزایش یارانهها یا سهام عدالت، وام ازدواج و... است. این در حالی است که اصولگرایان هم میدانند بهبود وضعیت اقتصادی رخدادی زیرساختی و زمانبر است نه یکشبه و فوری و چون این را میدانند، ترجیح میدهند آن را فرض محال تفسیر کنند.
از سویی دبیرکل بزرگترین جبهه اصولگرایی هم ترجیح میدهد از تریبون عمومی سخنی نگوید تا در مقابل دیگر اصولگرایان از این »اگر«ش تعبیر به حمایت از روحانی شود. او از یکسو میگوید اگر نامزدی پیدا نشود که اندازه روحانی مقبولیت و کارآمدی داشته باشد، منطقی نیست که او را معرفی کنیم، اما از سویی دیگر میگوید این اگر، اگری محال است و رخ نمیدهد. اصولگرایان از ترس شکست نمیخواهند چهرههای اصلی خود را در برابر روحانی قرار دهند تا یک ناکام انتخاباتی به ناکامان دیگر بیفزایند. اما برخی سیاسیون براین باوند که: روحانی 96 نماد وضع موجود است.
پس این احتمال هست که بخشی از آرای افرادی که بهدنبال تغییر وضع موجود به روحانی رأی دادند، اینبار برای تغییر دیگر به سبد قالیباف ریخته شود، اگرچه لزوما نمیتوان گفت که آرای ریزششده از روحانی صددرصد به سبد رقیب اصولگرای او که میتواند قالیباف باشد ریخته شود. بالاخره خاطره »سرهنگ و حقوقدان« در ذهن رأیدهندگان هست و رأیندادن به حقوقدان، لزوما به معنای رأیدادن به شهردار پایتخت نخواهد بود، اما این احتمال هست که رقابت بین روحانی و گزینه احتمالیای چون قالیباف به دور دوم کشیده شود.
در این حالت شاید قالیباف و دیگر اصولگرایان با برنامهریزی و تبلیغات در ماههای باقیمانده بتوانند روی بخشی از آرای 92 روحانی سرمایهگذاری کنند.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور"دو نکته قابل تامل است اول اینکه اصولگرایان همان راهی را میروند که در سال 92 رفتند. وضعیت برای آنها هیچ فرقی نکرده که هیچ، از یکسو سختتر هم شده است.اگرچه تصور خودشان این است که اینبار بهجای رویارویی با نامزد منادی تغییر، با رئیس دولت مسئول وضع موجود روبهرویند و میتوانند با دستگذاشتن روی کاستیها، زمین بازی را بهنفع خود تغییر دهند. ثانیا با توجه به اینکه دودورهشدن یک رئیسجمهوری بدل به رخدادی عرفی شده است و احتمال انتخاب دوباره روحانی محتمل است، پس سرمایهگذاری روی مهرههای اصلی در صورتی که شکستشان محتمل باشد، منطقی نیست.