مشارکت عامه مردم در امور سیاسی که خود ناشی از تمایل مشارکتجویانه آنان نسبت به نظام سیاسی است، یکی از نتایج و دستاوردهای مراحل پیشرفته دموکراسی است، بنابراین مشارکت را میتوان یکی از معیارهای موفقیت توسعه فراگیر بهشمار آورد. زنان بهعنوان نیمی از نیروی انسانی موجود در جوامع بشری که خود یکی از مهمترین منابع توسعهاند، نقشی بهسزا در توسعه جوامع انسانی ایفا میکنند.
بهعبارتی دیگر یکی از مهمترین دغدغههای جامعه تحصیلکرده و در حال گذار زنان ایرانی، حضور نداشتن در مناصب سطح اول سیاسی است که بهعلل بسیاری از جمله عوامل فرهنگی جامعه ایران نتوانسته جایگاه درخور شانی را نصیب بانوان این مرز و بوم کند تا جایی که بسیاری از فعالان جامعه زنان بر این باورند که برای تغییر رویکردها در این زمینه راهی طولانی لازم است که در سالهای اخیر صدای گامهای شتابان آن بهوضوح شنیده میشود.
زنان نیز با عنایت به این که نیمی از جامعهی انسانی جوامع را تشکیل میدهند، بهطور یقین میبایستی در فرایند مسائل سیاسی، مشارکت موثر داشته باشند. امروزه برنامهریزان سطوح خرد و کلان، به اهمیت نقش زنان در پیشبرد اهداف جامعه آشنا شدهاند آنگونه که مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی- اقتصادی و ایفای نقشی حساس در توسعه و نوسازی واحدهای دولت- ملت، توان کشور را برای طی گامهای پیشرفت و نوگرایی ایجاد، هدایت و تکمیل میکند.
بهنظر میرسد اگر زن را بهعنوان نیمی دیگر از پیکر جامعه بدانیم که در تمامی مراحل تولد، رشد، بلوغ و شکوفایی یک جامعه حضور دارد و بایستی در ایجاد هر یک از این صحنههای تاریخی، وظایف شهروندیاش را به انجام رساند، مشارکت سیاسی برای زنان، نه تنها یک آرزو، بلکه یک وظیفه ی اجتماعی است که اگر تاکنون نیز به آن عمل نمیشده خطای بزرگی بوده است.
حال آنکه بررسی اعضای هیئت موسس گروههای سیاسی نشان میدهد که در بین گروههای سیاسی که مجموع تعداد هیئت موسس آنها بالغ بر 580 نفر است، تنها 22 نفر زن شرکت دارند که از این تعداد محدود تقریبا 23 درصد آنان زنانی هستند که در مجلس شورای اسلامی شرکت داشته یا دارند یا آنکه جزو هیئت موسس آن تشکل سیاسی زنانه هستند.
این ارقام نشاندهنده یک نکته اساسی است و آن اینکه جامعه سیاسی ایران با وجود جهش مناسب در این زمینه، هنوز آن چنان که باید و شاید از توانمندیها و استعدادهای زنان به عنوان بخش اعظمی از جامعه، به هر دلیل نتوانسته سود ببرد و بهره لازم را کسب نماید. در این بین کارشناسان مسائل سیاسی براین باورند که: علت موفق نبودن زنان در عرصه مشارکت سیاسی را، پایینبودن تمایل زنان برای حضور در عرصههای حزبی میداند. او معتقد است چون کار حزبی و مشارکت سیاسی زمان بسیار بالا و جسارت زیادی میطلبد، کمتر زنی تمایل به آن دارد اما زنانی که در این عرصه وارد میشوند نهتنها ظرفیت و جسارت لازم را در خود میسازند بلکه قدرتمندتر از مردان در این عرصه گام برمیدارند.
از دید وی قانون برای مردان و زنان یکسان است ولی احزاب زنان نیازمند دو نوع حمایت مادی و غیر مادی هستند و در هر دو زمینه مجلس دهم فعالیتهایی را آغاز کرده است که بخشی از آن به تامین درآمد پایدار و بخش دیگر به تصویب قوانین حمایتی از آنها مربوط میشود. بنابراین ضرورت تقویت مشارکت سیاسی زنان یک پل سرنوشت ساز برای توسعهی اجتماعی کشور ایران محسوب میشود که هر چه زمان روی آوری به آن کندتر و شکل ایجاد آن ناقصتر باشد، تاریخ توسعه ی کشور به تاخیر میافتد آنگونه که شاید با از میان رفتن »وقت طلایی« جبران کردن دیر و دشوار شود.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور" با وجود تلاشهای انجام شده در 4 دهه بعد از انقلاب، هنوز مسائل کلیدی مانند حضور زنان در پستهای مدیریتی براساس شایسته سالاری، حل نشده و در حد تئوری باقی مانده است. زمان آن فرا رسیده که احزاب زنان برای حضور بیشتر در عرصههای مدیریت کلان کشور مانند مجلس، دولت و پستهای میانی، اقدامات عملی انجام داده و شایستگی زنان را در این عرصه نشان دهند.