پیروزی حیرتانگیز دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا یک موضوع را کاملا روشن ساخته است: بسیاری از آمریکاییها بهخصوص مردان سفید پوست آمریکایی احساس میکنند در حاشیه قرار دارند. این فقط یک احساس نیست. دراین کش و قوسهای سیاستهای ترامپ و نارضایتیهای آشکار و پنهان مردم آمریکا، چندی پیش شورای مشاوران اقتصادی رییس جمهور باراک اوباما متنی را منتشر کرد که بر افزایش تمرکز در بسیاری از بخشها دلالت داشت. این تحلیل بدان معناست که رقابت کمتر شده و قیمتها بالاتر رفته که میتواند بهعنوان مطمئنترین راه برای پایین آوردن درآمد واقعی و در راستای کاهش دستمزدها بهطور مستقیم قلمداد شود.
ایالات متحده باید برای مقابله با این تمرکز قدرت بازار چارهای بیندیشد، از جمله، کاربست جدیدترین مانیفستها که در اصطلاح به آنها اقتصاد مشارکتی میگویند. همچنین سیستم مالیاتی پسرونده در آمریکا که نابرابری در این کشور را با کمک به اغنیا (و نه هیچکس دیگر) تقویت میکند تا هر چه بیشتر ثروتمندتر شوند، باید اصلاح شود. یک هدف آشکار در این زمینه باید از بین بردن رفتار خاص برای سود سرمایه و سود سهام باشد.
دیگر سیاست ضروری برای اطمینان حاصلکردن این که کمپانیها مالیات پرداخت میکنند این است که با روشهایی همچون کاهش نرخ مالیات شرکتهای بزرگی که دست به سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال در آمریکا میزنند و بالعکس بالابردن مالیات آن دسته از کمپانیهایی که در این زمینهها فعال نیستند، مشوقها و راهکارهای تنبیهی بهکار گرفته شود. بهعنوان ذینفع اصلی این سیستم، با این حال، تعهد اشتیاق ترامپ به انجام اصلاحاتی که به نفع مردم عادی آمریکاست چندان قابل انتظار نیست. به طور معمول جمهوریخواهان به دنبال تغییرات مالیاتی هستند که تا حد زیادی به نفع ثروتمندان خواهد بود. علاوه براین ترامپ احتمالا در موضوع افزایش برابری فرصتها هم کوتاه خواهد آمد.
اطمینان از آموزش و پرورش پیشدبستانی برای همه و سرمایهگذاری بیشتر در مدارس دولتی ضروری است. آمریکا میخواهد از تبدیل شدن به یک کشور نوفئودالی که در آن مزایا و معایب از یک نسل به نسل بعدی منتقل میشود جلوگیری کند اما ترامپ عملا در این موضوع سکوت کرده است. بازگرداندن رفاه مشترک نیاز به سیاستهایی دارد که گسترش دسترسی به مسکن مقرون به صرفه و مراقبتهای پزشکی، بازنشستگی امن با اندکی عزت را فراهم آورد و به هر آمریکایی، صرف نظر از ثروت خانواده اجازه میدهد هزینه تحصیل و آموزش دوره بعد از متوسطه را متناسب با تواناییها و منافع خود دنبال کند اما آنچه من از ترامپ میبینم این که او یک انبوهساز واقعی بزرگ است و حمایت از یک برنامه مسکن عظیم (با مزایای قابل توجه برای افراد مشغول در این حوزه مثل خودش) را دنبال خواهد کرد و با عمل به وعده انتخاباتی خود که بسیار بر آن تاکید کرده مبنی بر لغو طرح بیمه سلامت اوباما (Obamacare) میلیونها آمریکایی را بدون بیمه سلامت رها خواهد کرد.
بلافاصله پس از انتخابات میتوان انتظار داشت او با احتیاط وارد این حوزه شده و هدف خود را عملیاتی کند. مشکلات مطرح شده توسط آمریکاییهای ناراضی از دههها غافلت برمیخیزد و طبیعی است که نمیتواند به سرعت یا توسط ابزار معمولی حل شود. یک استراتژی موثر نیاز به راهحلهای غیر متعارف دارد که البته با وجود منافع شرکتهای بزرگ وابسته به جمهوریخواه کاربست چنین راهحلهایی بعید بهنظر میرسد. برای مثال میتوان به افراد اجازه داد برای افزایش امنیت بازنشستگی خود با قرار دادن پول بیشتر به حساب تامین اجتماعیشان، بهصورت متناسب از مزایای بازنشستگی بیشتری بهره گیرند. سیاستهای جامع خانواده و مرخصی استعلاجی میتواند به آمریکاییها در رسیدن به یک تعادل کمتر استرسزا در کار و زندگی خود کمک کند. به همین ترتیب، یک گزینه عمومی برای تسهیلات مالی مسکن این است که هر کسی مالیات خود را بهطور منظم پرداخت کرده تا 20 درصد وام مسکن با بهره پایین تر پرداخت کرد و با نرخ بهره کمی بالاتر از دولت میتواند قرض داده و خدمات دهد.
در عین حال پرداخت بدهیها از طریق سیستم مالیات بر درآمد هدایت خواهد شد. بسیاری از مسائل از زمان ریاستجمهوری رونالد ریگان آغاز شد که خالی شدن جامعه از طبقه متوسط و تحریف منافع ناشی از رشد اقتصادی به طبقه بالانشین جامعه در سیاستها و نهادهای ایالات متحده به سرعت تقویت و دنبال شد. از نقش یافتن زنان در نیروی کار گرفته تا ظهور اینترنت به افزایش تنوع فرهنگی انجامیده و آمریکای قرن 21 اساسا متفاوت از آمریکای دهه 1980 است. اگر ترامپ میخواهد برای کمک به کسانی که پشت سر گذاشته شدهاند، اقدام کند، او باید فراتر از جنگ ایدئولوژیک گذشته وارد عمل شود. اومعتقداست من در گوی کریستالی که پیش رویم دارم، میبینم که نوعی تجدید نظر در قوانین اتفاق خواهد افتاد؛ البته نه در راستای تصحیح اشتباهاتی که در جریان انقلاب ریگان اتفاق افتاد.
به عوض، قوانین جدید وضعیت را بدتر خواهند کرد و به ناامیدی مردم بیشتری از رویای آمریکایی خواهند انجامید.
دراین بین چندی پیش با انتشار خبر ارسال نامه احمدینژاد به ترامپ فضای مجازی پر شد. احمدینژاد در نامهاش از انتخاب ترامپ استقبال کرده و نوشته »از فضای سیاسی و رسانهای آمریکا چنین استنباط میشود که نتیجه انتخابات برخلاف روال معمول و خارج از اراده و پیشبینی هیئت حاکمه و جریان اصلی پشت صحنه سیاست آمریکا بوده است.
مواضع حزب رقیب و برخی از اعضای حزب شما و اغلب رهبران غربی نیز همین مطلب را القا میکند. صرفنظر از صحت و سقم آن، انتخابات اخیر، بخشی از مطالبات واقعی و انباشته مردم آمریکا را آشکار کرد. در ادامه نامه و بعد از مقدمه 9بندی سراسر پند و نصیحت، از او خواسته که نظام انتخاباتی و سیاسی آمریکا را اصلاح کند، با احترام به زنان نقش آنان را در مشارکت و رهبری در نظر بگیرد و مانع »دستاندازی«آمریکا به منافع کشورهای دیگر شود. جنابعالی به درستی، نظام سیاسی و ساختار انتخاباتی آمریکا را فاسد و ضدمردمی توصیف کردهاید.
نظام انتخاباتی آمریکا برای دهههای متوالی، رأی مردم را به اسارت گروهی اندک گرفته است. گروهی که در ظاهر در قالب دو حزب حکومت میکنند اما در واقع نماینده یک اقلیت، یعنی سردمداران ثروت و قدرت جهانیاند. تغییر نظام انتخاباتی آمریکا و آزادکردن اراده و منافع مردم از این اسارت تحمیلی، کاری بزرگ و اصلاحی اساسی است.
احمدینژاد در بخش دیگری از این نامه از همان مدل حساب و کتابهایی که جلوی دوربین تلویزیون، آمار اشتغال در دولتش را بیش از 80 درصد محاسبه میکرد، نوشته »جنابعالی اعلام کردهاید که خزانهداری کل آمریکا طی چند سال حدود 23 هزار میلیارد دلار دارایی کاغذی خلق کرده است. معنای این سخن آن است که با سوءاستفاده از جهانروایی دلار و بدون کار و تلاش یا ارائه کالا و خدمات، این رقم از جیب ملتهای جهان برداشته شده است.
متأسفانه این سرقت بزرگ و مدرن به نام مردم آمریکا ولی در واقع به نفع عدهای خاص انجام شده است. این بدان معناست که دولت و هیئت حاکمه آمریکا به همین مقدار به دیگر ملتها بدهکارند. گمان ندارم که مردم آمریکا به این بزرگترین دستبرد تاریخ راضی باشند. انتظار این است که ثروت ربودهشده ملتها به آنها بازگردد یا لااقل این روند غیرانسانی و مخرب متوقف گردد. این یک اصلاح اساسی و ساختاری است«. احمدینژاد در هیچکجای نامه مفصلش تلاش نکرده به اتهاماتی که این روزها دونالد ترامپ و اعضای امنیتی و نظامی کابینهاش به جمهوری اسلامی ایران میزنند پاسخ دهد و اساسا توجهی به آن نکرده است.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور"(مهدی قزل): یادتان باشد تصویری که رسانههای آمریکایی از ملت ایران ارائه میکنند، هرگز منعکسکننده واقعیتهای مردم بزرگ و شریف ایران نبوده و نیست.