کپی برابر اصل
تیم رسانهای یکی از نامزدها با استناد به روش تبلیغاتی ترامپ به طراحی کمپین تبلیغاتی ایشان پرداخته و با همانندسازی جزء به جزء آنچه آنجا اتفاق افتاده، تلاش میکند آن شیوهها را در اینجا نیز پیاده کند. دو شکست پیاپی در دو انتخابات 84 و 92 این نامزد را به این نتیجه رسانده که حتی به قیمت حراج هویت ملی و انسجام اجتماعی جامعه ایران باید در این انتخابات پیروز شد؛ از این رو با عددسازی و »این همانی« شرایط جامعه ایران با وضعیت جامعه آمریکا، زبان فقرا شدهاند و به نمایندگی از فرودستان و از دیدگاه خود 96 درصدیها در کمپین تبلیغاتی فریاد »واطبقات« سر میدهند. به نظر اینها وضعیت اقتصاد در شرایط بحرانی قرار دارد و وضعیت اجتماعی در شرایط هشدار.
این همه نیز حاصل بیتدبیری همین دولت مستقر است. این جماعت البته خودشان بهتر میدانند تورم 40 درصدی آغاز دولت، ضریب جینی بالا در سالهای 90 تا 92، فرار سرمایه از کشور و نرخ اشتغال صفر درصدی در سالهای 84 تا سال 92، محدودیت در فروش نفت و تعاقب آن کاهش درآمد ملی، بیانضباطی مالی حاکم بر ساختار پولی کشور در سالهای 84 تا 92 و سقوط شاخصهای رفاهی در دهه یادشده، همه از نشانههای روشن بحران بود و همینها میدانند که در آن روزها اینگونه زبان به شکایت نگشودند؛ اما چرا چنین بیمحابا به ترویج 96درصدی و4درصدی میپردازند، آیا واقعا حافظه تاریخیشان دچار نقصانشده است یا بهعمد چنین انسجام هویتی و ملی کشور را هدف قرارگرفتهاند.
آیا خودشان را با وجود سالها صدارت بر یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی ?اجتماعی جزئی از چهار درصد میدانند یا 96 درصد؟ اطرافیانشان را چطور؟ فهرست املاک به اصطلاح نجومی را که نگاه میکردیم، بهفرض صحت در فرایند واگذاری، همه از مناطق بالانشین شهر بودند که مسلما جغرافیای زیستی 96درصدیها نیست؛ پس چطور منادی فقرا و به نظر خود 96 درصدیها شدهاند؟ به جز آسیبهای خطرناک تقسیمبندی جامعه به »غنی زالوصفت چهاردرصدی« و »فقیر 96درصدی« از حیث امنیت ملی و انسجام ملی و هراسافکنی در میان مردم در حوزه تمدنی ایران و شکاف ملی حادث شده از این گفتمان و درخواست نانوشته از مردم برای حقخواهی 96 درصدیها از چهاردرصدیها که بهشدت مخرب امنیت ملی ایران است و به بحران در کشور دامن خواهد زد، از نظر عدد و رقم نیز این تقسیمبندی با اشکال اساسی مواجه است.
در این خصوص تحلیلگران سیاسی معتقداند: تیم رسانهای این نامزد ریاست جمهوری اطلاع کاملی هم از وضعیت جامعه دارد و هم از وضع مالی خود نامزد و اطرافیانش خبر کامل و موثق دارد؛ اما چون کمپین تبلیغاتی ترامپ را آنالیز و کپی کرده است، فرض را بر این گذاشته که همانگونه که ترامپ ثروتمند توانست با طرح شعارهای باب طبع فرودستان به پیروزی برسد؛ پس او هم میتواند به ریاستجمهوری دوازدهم برسد یا دست کم انتخابات را به دور دوم بکشاند؛ اما آنچه این نامزد و اطرافیانش فراموش کرده یا به آن بیتوجهی کردهاند، این است که جامعه ایران، یک بار قبل از این و به فاصله حدود 12 سال، این شعارها و اعتماد به آن را تجربه کرده و نتایج آن را دیده است.
احمدینژاد در سال 1384 و با ایجاد دوقطبی سیاسی اجتماعی بین خود بهعنوان نماینده و حامی فقرا و فرودستان و آیتاله هاشمی بهعنوان سرمایهداران حاکم، توانست احساسات ایرانیان را تحریک و به ریاستجمهوری برسد؛ با اینحال نگاهی به همین وضعیت شکاف اقتصادی در دوران وی، نشان میدهد که چرا جامعه ایران بار دیگر به چنین شعارهایی روی خوش نشان نخواهد داد؟! دکتر راغفر در سال 92، نتایج بررسیهای خود را از وضعیت فقر و شکاف طبقاتی جامعه ایران در سال 91منتشر کرد.
بنا بر آمار مرکز آمار ایران، ضریب جینی از 0/37 در سال 1389 به 0/34 در سال 1390 و به عدد 0/344 در سال 1391 رسیده بود که نشان میداد توزیع یارانهها سبب بهبود فاصله طبقاتی شده است؛ با اینحال بررسیهای دکتر راغفر نشان میداد که در سال 1391 حدود 42 درصد جامعه دچار فقر مطلق بودهاند که این فقر مطلق با مؤلفههایی مانند سبد غذایی، آموزش، حمل و نقل، مسکن و سلامت محاسبه شده است. همچنین طبق همین بررسیها و به استناد گزارشهای مرکز آمار ایران در سال 1363 حدود 45 درصد جمعیت کشور 20 درصد مصرف کشور را انجام میدادند؛ اما پس از روی کارآمدن آقای احمدینژاد با همین شعارهای عوامفریبانه گزارشها نشان داد که 99/34 درصد جامعه ایران فقط 20 درصد مصرف را در اختیار داشتهاند و 0/66 درصد جامعه حدود 80 درصد مصرف را در اختیار داشتهاند.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور"این گزارش تکاندهنده نشان میدهد که اولا شعار 96 در برابر چهار محصول آمار و کار کارشناسی و عالمانه نیست و صرفا بهخاطر حضور در سال 96 این آمارسازی انجام شده است و ثانیا هرگاه مردانی با شعارهای عوامفریبانه به قدرت برسند، جز خسران و آسیبرساندن به فرودستان، کار دیگری را به سرانجام نمیرسانند.