معضل نگرش شهردار شدن برای رئیسجمهور شدن
برکسی پوشیده نیست که طی یک دههی گذشته، عدهای وارد شهرداری شدند که پست ریاستجمهوری را بگیرند. این اتفاق بعد از رویکارآمدن احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهور رخ داد. این موضوع باعث شد تا شهردار بعد از احمدینژاد هم فکر کند که این جایگاه میتواند چنین ظرفیتی داشته باشد. بهواقع در دوره مدیریت اصولگرایی بر شهرداری این انگاره تقویت شد که شهرداری به سکوی پرش سیاسی تبدیل شده است و وجه خدماتی آن کمرنگ شد.
این اتفاق باعث میشد دولت مستقر نگران این رقیب بالقوه باشد و طبیعتا رابطهی خوبی بین این دو نهاد به وجود نمیآمد و در نهایت خدمات شهری و شهر بود که از این اتفاق آسیب میبیند.
در پاسخ به این دغدغه بایستی به این نکته اشاره کرد که: گزینهی اداره یک شهر بزرگ و کسی که ادارهی آن را برعهده میگیرد، در معرض افکار عمومی قرار گرفته و دربارهی کارهای او قضاوت میشود. طبعا اگر کار خود را به خوبی انجام دهد، بهعنوان یک گزینهی بالقوه نزد افکار عمومی مطرح میشود؛ از این منظر که این فرد میتواند در مناصب دیگر هم کارایی داشته باشد. زمانی که من شهردار بودم، یک سوءتفاهم و یک سوءبرداشت عمدی ایجاد کردند.
کسانی که میخواستند با شهرداری به لحاظ سیاسی و فکری مقابله کنند، به خاطر اینکه فکر میکردند این سازمان نباید تحت مدیریت من باشد، چرا که اثرات آن را در جریان انتخابات دوم خرداد دیده بودند، به همین دلیل این موضوع را طرح کردند که کرباسچی بهدنبال ریاستجمهوری است.
درحالیکه من هیچوقت نه به این مسئله فکر میکردم و نه انگیزه این کار را داشتم. با اینحال رقبا این موضوع را مطرح کرده و درباره آن واکنشها و جبههگیریهای زیادی هم صورت گرفت که هیچ لزومی به پرداختنش در آن مقطع زمانی نبود. همین شائبه بعد از دولت آقای خاتمی و رویکارآمدن دولتهای نهم و دهم تقویت شد، مبنیبر اینکه از این موقعیت (شهرداری) میتوان به ریاستجمهوری رسید.
به نظر من احمدینژاد خیلی حسابشده وارد (شهرداری) شد؛ کارهایی هم که انجام داد؛ بهویژه کارهای زود بازدهی که به چشم میآمد؛ مثل اعطای صد عدد توپ به یک مدرسه - که بعد از آن آقای حدادعادل هم از این اقدام بهعنوان فتحالفتوح در مجلس یاد کند - یا تخریب بزرگراهها با عنوان دوربرگردان که نتیجه آن افزایش ترافیک بود و کارهایی از این دست؛ مثل کمک به بعضی از نهادها و هیئتهای مذهبی و اجتماعی زمینهای شد برای تقویت این شائبه که شهردار میتواند گزینه ریاستجمهوری باشد.
این اقتباسی بود از شائبهای که خود جریان راست در مقطعی مطرح کرده بود و بعد هم گریبان خودشان را گرفت. هیچوقت هم رهایشان نکرد. این تلقی و فکر به همین صورت ادامه پیدا کرد و از آن استفاده هم شد. آقای قالیباف هم دید که شدنی است و از این موقعیت استفاده کرد. به نظرم درمجموع یک ایدهای بود که در ابتدا برای تخریب یک مجموعه از طرف جناح راست عنوان شد. بعد هم از سوی مدیر بعدی شهرداری مورد استقبال قرار گرفت.
بله در جاهای دیگر هم این تجربه بوده است؛ مثلا در فرانسه هم ژاک شیراک شهردار پاریس بود و بعد بهعنوان رئیسجمهوری انتخاب شد. در این خصوص کارشناسان مسائل سیاسی بر این باورند که: اگر کسی در شهرداری کاری انجام دهد که نتیجه آن برای رسیدن به ریاستجمهوری باشد، آفت است. طبیعی است اگر کسی 10 سال یا کمتر و بیشتر در شهری مثل تهران کاری و فعالیت ارزندهای داشته باشد، مشکلات را حل کند و شهر را بهخوبی مدیریت کند و بهصورت طبیعی مردم هم در سطح کشور به این نتیجه برسند که مدیریت خوبی صورت گرفته، ایرادی ندارد، نهاینکه به قصد ریاستجمهوری وارد شهرداری شود، اما متاسفانه این اتفاق رخ نداده است.
در پایان نگارندهدر پایان نگارنده مهدی حیدرپور:اذعان دارد: کسی کاری به این موضوع ندارد که استفاده تبلیغاتی یا استفاده مالی و... از این جایگاه درست است یا نیست، اما معتقدم اگر شهرداری روند مدیریتی را به صورت طبیعی طی کرده و مدیر موفقی باشد، رسیدن به جایگاه ریاستجمهوری ایرادی ندارد.