تعاملیدرمفهومسیاسیاصولگرایی
واژهی اصولگرایی در ابتدا، برابر واژه »اصلاحطلبی« متداول شد. اگر چه این واژه در یک فضای سیاسی و برای تفکیک میان دو مشی سیاسی متفاوت بود، اما بدون شک از یک خاستگاه عمیق فکری و ایدئولوژیک برخوردار بود تا یک تابلوی سیاسی و حزبی. اما به لحاظ تاریخی گفته میشود که »اصولگرایی« به معنای »ارزشگرایی« در مقابل »لیبرالیسم« است و یاران امامخمینی(ره)، در پی نامزدی بنیصدر در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، برای جبهه خودی از این اصطلاح بهره گرفتند.
عدهای دیگر معتقدند در اوایل دهه 1370، مقام معظم رهبری، ضمن بیان مطالبی درباره شیوه عملکرد و نگرش گروههای فعال سیاسی، با انتقاد از نامگذاری طیفهای سیاسی به راست و چپ، اظهار کردند که مسلمات انقلاب و ایدهآلهای حضرت امام چنین میطلبد که به جای تقسیمبندی راست و چپ، اصطلاح اصولگرا و غیراصولگرا را برای هویتبخشی انقلابی گروهها و جریانها به کار برد.
لفظ »جناح ارزشی« یا »نیروهای ارزشی« کم و بیش در این ایام بهکار برده میشد و مقام معظم رهبری اهتمام به ارزشها را تنها مبنای صحیح و اصولی ارزشگذاری و تقسیمبندی افراد و گروهها خواندند و با انتقاد از تعابیر چپ و راست، فرمودند:»این جناحبندیها غیرواقعی و بیمعناست و تنها ملاک حقیقی برای ارزیابی افراد و گروهها، اهتمام یا بیمبالاتی به ارزشها و معیارهای ارزشی است.« بنابراین به لحاظ سیاسی، این مفهوم متعلق به تحولات دهه اخیر کشورمان است و ریشه در تحولات مربوط به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی دارد. اصولگرایی و اصولیاندیشی، هیچگاه مصالح و منافع انقلاب و اسلام را قربانی مطامع و اهداف باندی و گروهی نمیکند و اولویتبخشی به آرمانهای حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی، ترجیح همیشگی اصولگرایی است.
به همین دلیل، اصولگرایان همگی روی مسائلی مانند محوریت اسلام، اصول انقلاب، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی، امام خمینی و مقام رهبری، همفکر و همعقیده بودند و درواقع، اصول مورد نظرشان اینها بود که کم و بیش در غیریت با اصول اصلاحطلبان قرار میگرفت و چنین تلقی و تفسیر میشد که اصلاحطلبان به تدریج یا تصریح از این مرزها عبور کردهاند و از جمهوری دیگر، تغییر قانون اساسی، سپری شدن دوره امام و... دم میزنند. از نظر اصولگرایان، محورهای اساسی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، همان شعارها و آرمانهای امامخمینی است و اصلا انقلاب و نظام ما براساس این آرمانها بهوجود آمده است و ادامه خواهد داشت.
به این لحاظ، اصول اولیه انقلاب بیش از همه در اندیشههای امامخمینی تجلی کرده است که باید مبنای دقیق اصولگرایی قرار گیرد تا این مفهوم از آفات و مصادره به مطلوب در امان بماند. رهبری و شاخصهای مدیریت تفکر اسلامی: - ایمان، هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن. - عدالت (فلسفه وجودی ما عدالت است).
- حفظ استقلال سیاسی (اقتصادی، فرهنگی.)
- تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی.
- جهاد علمی (باید نهضت تولید علم در کشور راه بیفتد).
- تثبیت و تامین آزادی و آزاداندیشی (آزادی یکی از نعمتهای بزرگ الهی است).
- اصلاح و تصحیح روش (اصلاحات جزو مبانی اصولگرایی است).
- شکوفایی اقتصادی (رسیدگی به زندگی مردم و اقتصاد کشور).
رهبری و شاخصهای گفتمان مسلط اصولگرایی عدالتخواهی و عدالتگستری، فسادستیزی (سلامت اعتقادی و اخلاقی مسئولان کشور)، اعتزاز به اسلام، سادهزیستی و مردمداری، تواضع، و نه غلطیدن در گرداب غرور، اجتناب از اسراف و ریخت و پاش، خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری و عمل، مسئولیتپذیری و پاسخگویی، اهتمام به علم و پیشرفت علمی، سعه صدر و تحمل مخالف، اجتناب از هواهای نفس، شایستهسالاری، نظارت بر عملکرد زیرمجموعه و تلاش بیوقفه برای این خدمات، انس با خدا و قرآن و استمداد دائمی از خدا در این خصوص عدهای بنیادگرایی را مرکب از سنتگرایی و اصولگرایی میدانند و معتقدندکه بنیادگرایی عبارت است از اصولگرایی به اضافه سنتگرایی.
برخلاف آنچه از ظاهر امر برمیآید که بنیاد و اصول هر دو دارای یک معنا است، در عمل، بنیادگرایی به حرکتی اطلاق میشود که هم مبتنی بر اصول و هم عام و تاریخی باشد.
به این معنی که بخشهای عمدهای از سنت غیردینی نیز در حرکتهای بنیادگرایانه به اصل تبدیل میشود. عمدهترین وجه تمایز »اصولگرایی« و »بنیادگرایی« نیز در همین نکته نهفته است. در پایان نگارنده معتقداست اصولگرایان به دلیل جهانبینی الهی، حقیقت آزادی و حقوق بشر را نزد خود مییابند زیرا نگاه آنان به مقولهی »انسان« با دیدگاه غربی آن بهشدت متفاوت است وآنچه را خالق جهان و انسان تبیین کرده است را به مصلحت بشریت میدانند.
تهیه وتنظیم: مهدی حیدرپور