در سایه انفجار بندر فجیره امارات متحده عربی، حمله مشکوک به دو نفتکش در دریای عمان و ساقطشدن پهپاد آمریکایی توسط سپاه برخی معتقدند که ایالاتمتحده یک سناریوی کلان را برای درگیرکردن ایران در نظر دارد که یا به تنش و جنگ نظامی با تهران کشیده شود و یا پرونده ایران به شورای امنیت و ائتلاف جهانی علیه جمهوریاسلامی بینجامد؛ ارزیابی تحلیلگران دراین خصوص را در ادامه با هم میخوانیم. اگرچه سران و مقامات کاخ سفید با محوریت دونالد ترامپ، جان بولتون و مایک پمپئو مسئله اتهامزنی علیه جمهوریاسلامی ایران، هم در انفجار بندر فجیره و هم حمله مشکوک به دو نفتکش در دریای عمان را مطرح کردند، اما یقین بدانید که کانون و رهبری تحولات در منطقه خاورمیانه، بهخصوص اتفاقات اخیر در خلیجفارس برعهده رژیم صهیونیستی و شخص بنیامین نتانیاهو با پولهای نفتی سعودی و اماراتی است که بهشدت بهدنبال ایجاد تنش نظامی میان تهران و واشنگتن هستند.
چون امنیت این رژیم در گرو تنش و ناامنی در دیگر نقاط خاورمیانه است.
همانگونه که صهیونیستها در جنگ هفتساله سوریه منافع گسترده امنیتی را برای خود رقم زدند و توانستند آرامش و سپرهای امنیتی برای خود با انضمام جولان و به رسمیت شناختن بیتالمقدس بهعنوان پایتخت خود از جانب آمریکاییها شکل دهند.
لذا با ایجاد تنش گسترده نظامی در خلیجفارس هم بهدنبال افزایش امنیت مرزهای خود با درگیرکردن ایران است. در صورتی که هیچکدام از این تلاشها در خصوص ایران تاکنون به نتیجه نرسیده است.
از این رو سرویسهای امنیتی صهیونیستی در دور جدید تلاشهای خود سعی دارند حواشی برای جمهوریاسلامی ایران شکیل دهند تا ائتلاف جهانی علیه تهران با ارجاع پرونده به شورای امنیت بهوجود آید که در خصوص دو اتفاق اخیر چنینی شد اما هیچ خروجی از شورای امنیت علیه جمهوریاسلامی ایران بیرون نیامد.
در این خصوص پاتریک شانان، سرپرست سابق وزیر دفاع آمریکا بهصراحت عنوان کرد که تمام تلاشهای ایالات متحده برای منزویکردن و ایجاد اجماع جهانی علیه تهران است. اما با نگاهی به دو اتفاق اخیر شاهد هستیم که حتی هماهنگیهای اولیه در این رابطه میان بازیگران این سناریو وجود ندارد.
چرا که از یک سو مقامات ابوظبی در روزهای ابتدایی هرگونه دخالت ایران در انفجار بندر فجیره را تایید نمیکردند، اما چند روز بعد مقامات این بندر اماراتی اتهاماتی علیه تهران در راستای مواضع کاخ سفید عنوان میکنند و یا در حمله مشکوک به دو نفتکش در دریای عمان شاهد هستیم که موجب اتهامزنیها با مواضع دونالد ترامپ و ما یک پمپئو شکل گرفته است و اخیرا هم تصاویری درخصوص آن منتشر شده است که به ادعای سران کاخ سفید نیروهای نظامی ایران در حال چسباندن مین به این نفتکشها هستند.
اگر این ادعا صحت داشته باشد، چرا زمانی که این تصاویر گرفته میشد واکنشی برای دستگیری این نیروها و یا نابودی شناور از سوی آمریکاییها صورت نگرفت، آن هم در شرایطی که نیروها و ادوات جنگی گسترده در خلیجفارس وجود دارد. اینها نشانه یک سناریوی ابلهانه و بسیار کودکانه آمریکاییها دارد که هیچکس بهجز عربستان سعودی، اماراتمتحده عربی، رژیم صهیونیستی، انگلستان و اخیرا خانم مرکل برآن صحه نگذاشتند.
خود این مسئله نشان از این دارد که این بازیگران یا بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم در این سناریو کودکانه حضور داشتهاند. سناریو و ادعایی که خوشبختانه به اذعان و اعتراف خود ملوانان دو نفتکش انفجار بعد از رویت یک شی پرنده شکل گرفته است. اما درخصوص اقدام حافظان امنیت کشور در ساقطکردن پهپاد متجاوز آمریکایی هم شاهد بودیم که مقامات کاخ سفید در ساعات ابتدایی این مسئله را منکر شدند. بعد از آن عنوان کردند که این پهپاد خارج از مرزهای ایران ماموریت انجام داده است و اکنون هم اعتراف و تایید سخنان تهران را در دستور کار دارند.
لذا میبینید که دوگانگی و چندگانگی در تمام این سناریوها نشان از تشتت و سردرگمی بازیگران و کارگردانان این سناریوها دارد که در نهایت به شکست همه آنها انجامیده است. اما سوال مهم دیگر که در این خصوص مطرح میشود اینکه: نگاه نظامی آمریکا در قبال امنیت خلیجفارس و ایران چه خواهد بود؟ در این خصوص تحلیلگران معتقداند اولین نکتهای که در خصوص نگاه امنیتی ایالات متحده آمریکا وجود دارد به تشتت آرا و تضارب دیدگاههای داخلی آمریکا بازمیگردد و در این ربطه ما شاهد هستیم که هیچ نگاه واحدی در طول تقریبا سه سال گذشته در دولت ترامپ وجود ندارد.
بهگونهای که بعد از جیمز متیس و پاتریک شاناهان هنوز مسوولیت این وزارتخانه مهم آمریکا مشخص نیست. کمااینکه درخصوص سیاست خارجی و دیگر حوزهها هم هر چند وقت یک بار شاهد استعفا یا برکناری این مقامات هستیم. از این رو دولت آمریکا در این مدت شاهد یک سردرگمی جدی بوده است. چرا که از یک سو نگاه دوگانه و چندگانه در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا وجود دارد و از آن سو تاثیرات خارجی مانند پولهای سعودی و اماراتی هم بهشدت اثرگذار بوده است.
از این رو سیستمهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی آمریکا نتوانستهاند برآورد درستی از تواناییهای ایران و متحدین منطقهایش داشته باشند. اما نکته قابل توجه اینکه ما در کنار مواضع سیاسی و دیپلماتیکی که در دنیا مطرح میکنیم باید تصویر روشنی از باجخواهیها و قلدریها و زورگویی آمریکا و اروپا برای مردم ترسیم کنیم. تصویر واقعی و نه شعاری در چارچوب کلیشههای رایج که گوش شنوایی در جامعه برای آنها نیست. اگر اکثریت جامعه نسبت به مواضع خارجی ایران توجیه باشند و زورگوییهای قلدری مثل ترامپ را لمس کنند در حمایت حداکثری از دولت بیش از پیش پیشقدم میشوند و این ظرفیت بزرگی است که باید بهفعلیت برسد تا آثار فراوان آن ظاهر شود.
دولت آمریکا با تصور عدم حمایت مردم از مواضع خارجی ایران فشارهای خویش را به حداکثر رسانده است تا شیرازه امور در کشور از هم بپاشد و مقامات ایران مجبور به مذاکره با کاخ سفید شوند. اگر در بعد تبلیغاتی و رسانهای کار متمرکز و عمیقی در کشور انجام شود و همه شبهههای احتمالی برطرف شوند قطعا حمایت مردم جلب خواهد شد و نتایج این حمایت در عقبنشینی بیگانگان موثر خواهد افتاد. ممکن است برخی خیال کنند که جمهوری اسلامی در سیاستهای خارجی خود تندروی میکند، ممکن است برخی از ماجراجوییهای خودسرانه در این تصورات موثر باشند ولی آنچه که کاملا روشن است و در متقاعدکردن مردم مثمرثمر خواهد شد تبین خروج عهدشکنانه آمریکا از برجام است.
ما میتوانیم با مردم خود سخن بگوییم و آشکار کنیم که آمریکا حتی در مقام ادعا هم نمیتواند عهدشکنی از ایران را نشان دهد. آنها برای این که دستانی خالی دارند به عدم رعایت روح برجام اشاره دارندکه یک امر انتزاعی و غیر قابل استناد است. برجامی که کامل و روشن بود هیچجا از روحی فراتر از بندهای خود ذکری بهمیان نمیآورد. آیا در پایبندی به برجام ایران ضمانت سفید امضایی به آمریکا داده است که هیچکجا از منویات این ابرقدرت عدول نکند تا خاطرش مکدر نشود؟ اگر بپذیریم که برجام روحی قابل تصور داشته است این روح هم مثل خود برجام متوجه همه امضاکنندگان است و معنا ندارد که فقط برای یک طرف تعهد فرابرجامی ایجاد کند.
اینها و دهها نکته دیگر ریز به ریز باید برای مردم مستمر و مکرر توضیح داده شود چرا که توجیه جامعه خودمان از هر توجیهی در دنیا بالاتر و مفیدتر و موثرتر است. اما اگر به توئیتهای مقامات و کاربران سیاسی عرب برگردیم در نگاه نخست بهنظر میرسد آنها قدرت دفاعی ایران را تجلیل کرده و ترامپ را بهخاطر ناتوانی در مقابل ایران تحقیر کردهاند، اما خطری که پشت این توئیتها و البته برخی اظهارنظرها و تحلیلهای شبکههای غربی و عربی پنهان است و حتی ممکن است بهصورت برنامهریزی شده انجام شده باشد، ایجاد »بحران اعتبار« برای رییسجمهور آمریکا است.
پیامهایی که دال آنها سرزنش رییسجمهور آمریکا است، اما مدلول آنها برای ترامپ میتواند »لزوم جنگ برای فرار از بحران بیاعتباری« باشد.
درپایان نگارنده مهدی قزل معتقد است: ساقطکردن پهپاد متجاوز آمریکایی توسط نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک ارزیابی و تست ازجانب آمریکاییها هم در نظر گرفت که تا چه اندازه نیروهای نظامی و امنیتی ایران هوشیار هستند و یا اینکه میزان صداقت و پافشاری ایران در عملیاتیکردن شعارهایشان مبنی بر پاسخ کوبنده هرگونه تجاوز را آزمایش کنند. اما امروز جمهوری اسلامی ایران نشان داد که برای حفظ امنیت خود نسبت به هیچگونه تجاوزی از جانب هیچ کشوری کوتاه نخواهد آمد.