جمهوری اسلامی ایران نمیتواند آمریکا و هم پیمانانش را به خارج از منطقه براند، و همچنین نمیتواند کشورهای عرب خلیجفارس را از ادامه روند پرشتابتر مدرنسازی توانمندیهای هوایی و دریایی خود و خرید موشکها و سامانههای دفاع موشکی بازدارد. حالا سوال این است که آیا میتوان راه دیگری برای خروج آمریکا از خلیجفارس متصور بود؟ راهی که کمترین هزینه را در برداشته باشد؟ بهنظر میرسد بهترین راهکار، فرصتدادن به دیپلماسی، درحد و اندازه کامل و ترکیب همه ابعاد راهبردی آن است. پیمان عدم تعرض نیز که چندی پیش توسط وزیر امور خارجه کشورمان ارائه شد در حالت عادی کاری نمیکند.
این پیشنهاد باید در چارچوب یک برنامه جامع و فراگیر و زمانبندیشده منطقهای در پرتو رقابت کلان و راهبردی چین و آمریکا گنجانده شود. نخست باید به این واقعیت مهم توجه کنیم که درخصوص جستجوی چین برای انرژی فسیلی، حضور ایالاتمتحده در خلیجفارس از نظر پکن مثبت تلقی میشود؛ زیرا حضور نظامی و نفوذ ژئوپلیتیک قابل توجه آن، یکی از عوامل اصلی تضمین امنیت انرژیِ خاورمیانه و خطوط مواصلاتی آن محسوب شده، و از این رهگذر به حفظ ثبات و در نتیجه توسعه اقتصادی چین و دسترسی پایدار به انرژی کمک میکند. بنابراین حضور آمریکا در خلیجفارس فعلا برای چین حائزاهمیت اساسی است. دوم، با علم بهاینکه اکنون جمهوریاسلامی ایران در عملی متقابل، فرماندهیِ سنتکام را بهعنوان نهادی تروریستی شناسایی کرده است؛ بهنظر میرسد که اقدام برای برگشت به حالت پیشین با وجود اخراج جان بولتون و نیاز مبرم ترامپ برای فروش یک دستاورد به رقبا و منتقدان خود در داخل آمریکا (با وجود شروع مناظرهها و رقابتهای انتخاباتی 2020)، در شرایط فعلی شانس موفقیت دارد. مشخصا همه نهادها و مقامات عالیِ جمهوری اسلامی ایران باید، با اجماع به این جمعبندی و اقناعِ راهبردی برسند که در رویکردی نخستین، برای جلوگیری از برخوردهای ناگهانی و اشتباهات محاسباتی (که اخیرا سردار حاجیزاده در مصاحبهای از احتمال این رویداد با وجود تراکم نیروها در خلیجفارس سخن گفته است)، ترتیب یک مذاکره دوجانبه با طرف آمریکایی مشخصا در خاک ایران را فراهم کنند. این مذاکره، در گام نخست و اولیه برای تعیین دستور کار، میتواند توسط تیمی از دیپلماتها و حقوقدانان وزارت امور خارجه که نماینده نیروی دریایی سپاه ریاست آن را برعهده خواهد داشت؛ با فرماندهی سنتکام در یکی از جزایر سهگانه ایرانی در خلیجفارس تعیین شود و پیام طرف ایرانی را منتقل کنند. حضور و مذاکره هیات آمریکایی در یکی از جزایر سهگانه ایرانی، پیام روشنی به اماراتمتحده عربی و اتحادیه عرب درخصوص ادعاهای بیاساس آنها در این زمینه ارسال میکند و همزمان، به مشروعیتبخشیِ بیشتر حاکمیت مطلق کشور صحه میگذارد. اما نکته مهمتر این است که، محور مذاکرات باید حول سه موضوع اصلی متمرکز شود: 1. نخست، عقبنشینی دوگانه از تروریستی قلمداد کردن یکدیگر و برگشت به شرایط پیشین. 2. دوم، برقراری خط تلفنی هاتلاین و ارتباط رادیویی مستقیم برای کنترل و مدیریت بحرانها و پیشگیری از خطای محاسباتی و تضمین عبور و مرور بیضرر، بهمنظور حفظ امنیت خطوط مواصلاتی دریایی. 3. سوم، طرح موضوعِ پیمان عدم تعرض با کشورهای عرب خلیجفارس و ارزیابی دیدگاه طرف آمریکایی در راستای ترغیب همپیمانان عرب خود به این امر. طبیعی است در صورت موفقیت این راهبرد، همزمان با جلب اطمینان کشورهای جنوبی خلیجفارس در اینخصوص، به مرور از حجم ناوگان نیروی دریایی ایالاتمتحده به نفع خروج ناوهای آمریکایی و اعزام به شرق آسیا کاسته خواهد شد. این مهم، روندها در محیط امنیتی دو کشور ایران و چین را معکوس میکند. در چنین حالتی؛ نیروهای آمریکایی شناورهای سطحی و زیرسطحی خود را بهطور کامل از خلیجفارس خارج نخواهند کرد؛ اما همین گام نخست، ممکن است با برقراری آرامش در منطقه، بهتدریج از حجم ناوهای آمریکایی در منطقه بکاهد. بنابراین، نقش ایران برای چین در اینخصوص تعیینکننده و حیاتی است. بههمین دلیلِ روشن، چین مایل است ایران همچنان عامل اصلیِ حواسپرتی آمریکا برای پرهیز از چرخش به شرق آسیا باشد.
درپایان نگارنده مهدی حیدرپور براین نکته اذعان دارد:در صورت موفقیت جمهوریاسلامی ایران در این رابطه، این روند باعث میشود چین از لاک محافظهکاری نظامی خارج شده و با موافقت خود نسبت به ارائه برخی از توانمندیهای دفاعی همچون فروش سامانههای »عدم دسترسی و انکار منطقهای« به ایران، ایالاتمتحده آمریکا را در خلیجفارس (بهصورت کنترل شده و نه درگیری) به چالش بکشد و پس از آن با عضویت رسمی ایران در شانگهای موافقت کند. شواهد تاریخی نشان میدهند که هرگاه چین احساس کرده ایران در نبود شرایط مساعد بینالمللی گزینه دیگری در اختیار ندارد، بهصورت طبیعی درصدد حداکثری کردن منافع و مطالبات خود از جمهوریاسلامی برآمده است. در مقابل، هرگاه ایران فرصت عبور از تخاصم با غرب و تنشزدایی را یافته، ورود چین به همکاری با ایران از شرایط مناسب و معقولتری برخوردار شده است. لذا زمان برای دیدن تصویر بزرگ، عملگرایی ایران و نتایج واقعی آن فرا رسیده است.