همانطور که در جریان هستید در مجمع عمومی سازمانملل، رییسجمهور در سخنرانی خود با کنایهای به ترامپ عکس یادگاری را مرحله آخر مذاکره خواند، اروپا را ناتوان از انجام تعهدات و تهدید به برداشتن گام چهارم از سوی ایران؛ اروپاییها نیز ایران را به خروج از برجام تهدید کردند. مجموع این مسائل عملا نتایجی به همراه خواهد داشت که در این خصوص بایستی گفت: در مرحله نخست عکسگرفتن یا نگرفتن و تقلیل مذاکرات در قالب عکس گرفتن یا رد آن که از سوی حسن روحانی مطرح شد و در داخل کشور نیز بهعنوان شعاری رسانهای مورد توجه قرار گرفت، اعتبار و حیثیت ادبیات سیاسی ایران را کاهش میدهد.
به هر تقدیر روسایجمهور کشورهای گوناگون در پی ایجاد فضای مناسب در جهت تقویت جایگاه خود در افکار عمومی هستند. برای رییسجمهور هر کشوری عکس گرفتن با روسایجمهور کشورهای دیگر در مذاکرات گوناگون آنقدر اهمیت دارد و اطلاعرسانی در باب آن آنقدر مهم است که هماکنون دولتها و کشورهای گوناگون میلیاردها در این زمینه هزینه میکنند و درواقع از رسانههای مختلف برای انجام این مهم بهره میبرند. همه با یکدیگر عکس میگیرند و همه در ارتباط با انتخابات یا جایگاه حزب متبوع خود و هوادارانشان از این عکسها بهره میبرند.
نمیتوان سیاست را به یک عکس گرفتن یا نگرفتن محدود کرد و بدینترتیب طنز برای یکدیگر ایجاد کنیم. این نمیتواند جوابگوی واقعیتهای موجود در عرصه سیاست باشد. ترامپ با کیم جونگ اون عکس گرفت ولی پای بر روی کرهشمالی گذاشت و به هر تقدیر کرهشمالی را در وضعیتی قرار داد که حاضر به پذیرش مذاکره با کرهجنوبی باشد. همه اینها نه موفقیت حداکثری، که حداقل موفقیت برای ترامپ و تیم او محسوب میشود که نمیتوان آن را نادیده گرفت. همین تحلیل را در چارچوب آنچه که اکنون در پرسش شماست میتوان دید.
حسن روحانی بهعنوان رییسجمهور و محمدجواد ظریف بهعنوان وزیر امورخارجه باید وظایف خود را در قالب کارکردهای خود به انجام رساندند و بدینترتیب به وظایف خود در قبال مردم عمل نمایند. ما باید بر این نکته تاکید داشته باشیم که ایران به عزت و حکمت میاندیشد. اگر عزت میخواهد باید حکمت داشت.
عزت بدون حکمت بهوجود نمیآید و اگر ما میخواهیم عزتمندانه زندگی کنیم باید رفتار و کنش سیاسیمان بهگونهای باشد که بتوانیم با کمترین هزینه و بیشترین فایده به اهداف تعیین شده دست یابیم. این گزاره بدینمعناست که در میان ما باید این منطق استوار شود که آیا بیرون رفتن از برجام بهصورت پلکانی بهنفع ما است؟ آیا با بیرون رفتن از برجام و برداشتن گام چهارم توانایی ما برای انجام مانور دیپلماتیک و احیای وضعیت اقتصادی درونی پاسخگو خواهد بود؟ آیا اگر ما گام چهارم برجام را برداریم و اتحادیه اروپا به ایالاتمتحده آمریکا نزدیک شود، این میتواند جوابگوی نیازهای درونی ما در وضعیت کنونی باشد؟ همه این پرسشها اگر بهصورت علمی و منطقی پاسخ گفته شود میتوان به پرسش شما پاسخ گفت. به هر تقدیر اتحادیه اروپا آرام آرام با منطق ترامپی به آمریکا نزدیک شده است. منطقی که تلاش کرد یک رویداد گفتاری درست کند.
رویداد گفتاری که بیشترین میزان اقناع عمومی را برای القای صلحطلبی آمریکا بهوجود آورد تا بدینترتیب آمریکا اجماع جهاتی علیه ایران را فراهم سازد. اجماع جهانی اجماع دویست کشور نیست و در عمل و واقعیت جهانی اجماع قدرتهای بزرگ با ابرقدرت موجود در قالب نظم نوین جهانی است.
در پایان نگارنده مهدی حیدرپور معتقد است: آمریکاییها بهدنبال یک نظام تک چند قطبی هستند. امروز دوران بوش نیست که آمریکا بخواهد شورای امنیت را بهراحتی دور زده، کشورهای اروپایی را نیز نادیده انگاشته و به ایران حمله کند. امروز نه در سال 2001 میلادی که در سال 2020 هستیم و جهان در آستانه شکلگیری نظم نوین جهانی با تئوری دنیای »تکچندقطبی« است که در آن آمریکا نیازمند اجماع جهانی است و این را ترامپ پیادهسازی میکند لذا پهپاد آمریکایی مورد حمله قرار میگیرد، دستور حمله صادر، اما لغو میشود. در تحریکهای گوناگون ایران را در یک وضعیت فعالانه حرکت قرار میدهد ولی آمریکا بهراحتی جاخالی میدهد. در قضایای آرامکو به سرعت آن را اقدام جنگی میخوانند و به همان سرعت از حمله نظامی به ایران اجتناب میکنند.
همه اینها رویدادی گفتاری برای شکل دادن به یک نظم تک چندقطبی در این وضعیت است. آیا بیرون رفتن از برجام این نظم تک چندقطبی را به نفع ایران برهم میزند یا ایالاتمتحده آمریکا؟ در دنیای سیاست نمیتوان با سیاستها به شکل جزمی برخورد کرد. سیاست عرصه جزمیت نیست. اگر بعد از اظهارات جرمی، بازنگری در سیاستها داشته باشیم، به عقبنشینی تعبیر شده و همین میتواند ایجادکننده هزینههای بسیار باشد.