خطر حملات به تاسیسات نفت عربستان در این است که در این حملات، حاکمیت یک کشور و ثبات منطقه و تعهد ایالاتمتحده آمریکا به حفظ امنیت منابع انرژی جهان را هدف گرفت و ضعف فناوری، مانع شناسایی پهپادها و موشکهای کروز شد.
چه چیز موجب میشود دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا در پاسخ دادن به این چالش طلبی مردد باشد؟ آیا برگزاری مجمع عمومی سازمانملل و محاسبات انتخاباتی عامل این دودلی است یا این باور راهبردی در آمریکا شکل گرفته است که این کشور باید چتر امنیتی خود را از منطقه خلیج(فارس) و نفت آن بردارد؟ در این راستا ایران هرگونه حمله به خود را بهمعنای آغاز جنگ تمامعیار میداند و آمریکا برای آن که جنگ روی ندهد از پاسخدادن به حملات ایران خودداری میکند، هرچند پاسخ ندادن هم دردسرهای دیگری برای آمریکا و متحدانش ایجاد خواهد کرد.
ایران زیر فشار تحریمها، عواملش را بهسوی تنشآفرینی سوق میدهد تا خودش با جنگ تمام عیار مواجه نشود. هرچند آمریکا بدونشک بزرگترین قدرت جهان است ولی امپراتوری خود را بدون آنکه جذبه امپراتوری داشته باشد اداره میکند.
آمریکا میخواهد بر جهان حکومت و آن را شبیه خود کند بدون آنکه یک امپراتوری به نظر برسد. در این خصوص بایستی به این مطلب اشاره کرد که واشنگتن تمایلی به رویارویی با تهران ندارد.
این عدمتمایل از سه عامل اصلی سرچشمه میگیرد که بر سیاست خارجی آمریکا فشار وارد میکنند؛ نخست: افکار عمومی آمریکا از سیاست خارجی این کشور فاصله دارد. در نتیجه دیگر کسی جنگ را تشویق نمیکند.
دوم: منافع سیاسی رییسجمهور آمریکا باعث میشود وی برای اتخاذ چنین موضعی بیاشتیاق باشد. او که به رایدهندگان آمریکایی وعده داد که سربازان این کشور را به نزد خانوادههایشان بازمیگرداند خلفوعده در این مورد برایش خطرناک است، آن هم درحالیکه در آستانه انتخابات قرار دارد.
سوم اینکه حتی کنگره و پنتاگون و دستگاه امنیتی با صحبت درباره جنگ مخالف هستند. این سه عامل بازدارندهای است که باعث میشود سیگنالهای صادره از واشنگتن در قبال حوادث خلیجفارس متناقض باشد. ایران نیز مانند ترامپ تمایلی به جنگ ندارد.
ایران از دو مسئله نگران است، یکی محاصره و آینده حکومت زیرا این محاصره باعث شده امنیت داخلی در معرض خطر قرار بگیرد و نگرانی دوم ترس از پیامدهای جنگی گسترده بر طرح برپایی امپراطوری در منطقه است که تهران و جناح محافظهکار آرزوی آن را دارند و درحال نتیجه دادن در عراق، سوریه، لبنان و یمن است.
این معادله باعث میشود ایران نتواند در رویارویی با واشنگتن و متحدانش در منطقه راه افراط در پیش بگیرد زیرا میداند رویارویی گسترده باعث میشود سختیها، تلاشها و پولهای خرج شده توسط این کشور در طول چهار دهه گذشته به هدر روند، از اینرو با وجود انتقاد محافظهکاران از دولت بهخاطر توافق هستهای اما از جریان اصلاحطلب بینیاز نیست و این جریان را کنار نگذاشته است زیرا به آن نیاز دارد که میتواند از طریق آن با غرب و آمریکا گفتوگو کند و به توافق سیاسی دست یابد، به عبارت دیگر پیشروی ما تقسیم نقش میان این دو جناح قرار دارد.
هدف از حملات به آرامکو تنها آسیب رساندن به عربستان نبود بلکه آزار دیگر قدرتهای بینالمللی مانند اتحادیه اروپا، چین، ژاپن و غیره نیز بود. ایران از این نگران است که جامعه بینالمللی مسئله تحریمهای این کشور را فراموش کند. واشنگتن و تهران هر دو بازیای را پیش میبرند که عامل زمان در آن مهم است. واشنگتن باور دارد زمانی که در سایه محاصره و تحریم میگذرد تهران را به میز مذاکرات میکشاند و باعث امضای توافقی به نام ترامپ میشود. تهران روی زمان حساب میکند تا با برگهایی که در دست دارد بازی کند به امید اینکه ترامپ را در رویارویی درگیر کند که باعث شود وی هزینهای بپردازد که مورد دلخواه رایدهندگان آمریکایی نباشد.
قدرت آمریکا در این وضعیت تحتفشار قرار دارد و عدمپاسخگویی به اقدامات تحریککننده ایران که نهتنها امنیت خلیجفارس بلکه امنیت انرژی جهان را به خطر میاندازد میتواند نتایج منفی بسیار خطرناکی بر سیستم امنیت جهانی بگذارد. راهحل در اینجا اقدام بینالمللی مشترک در سایه نبود طرح عربی است و نه اقدام یکجانبه آمریکا، زیرا به هیچ عنوان نتیجهبخش نیست.
درپایان نگارنده:مهدی حیدرپور آمریکاییها باور دارند محاصره و تحریم موفقیتآمیز است و روی تسلیم شدن ایران حساب میکنند و چیزی برای از دست دادن ندارند. تنها بازنده ما عربها هستیم زیرا بازی توافق بر سر دستیابی به محدوده نفوذ میان آمریکا و ایران در سرزمینهای ما انجام میگیرد و ما هزینه آن را پرداخت میکنیم.