جامعه آمریکا خود را یک جامعه دموکراتیک و نماد دموکراسی بینالمللی معرفی کرده و رهبران مقیم در کاخ سفید در آزمایشی سهمگین قرار دارند. چراکه از یک طرف با نهادهایی روبهرو هستند که مدعی دموکراسی و فعل و انفعالات ناشی از آنند و از سوی دیگر با بافتاری از رویکردهای نژادپرستانه رسوب پذیرفته در جامعه ملی خود نیز روبهرو هستند که این مسئله ایجاد تعارض میکند. از یکسو جامعهای وجود دارد که میخواهد خود را دموکرات نشان دهد و فاصله میان سفیدپوستان و رنگینپوستان را نهتنها در آمریکا بلکه در جهان کاهش دهد.
اکنون آمریکا را با یک بحران روبهرو میبینیم که تنها مربوط به قتل یک سیاهپوست نیست؛ بلکه بحرانیست که در آن دموکراسی را به چالش میکشد.
جالب اینکه منتقدان دموکراسی لیبرال در کشورهای غربی همواره به طعنه میگویند که منظور از برابری »همه« در دموکراسیهای لیبرال، برابری شهروندان »مرد سفیدپوستِ مسیحی« است. اگر با تساهل و تسامح بپذیریم که جهان غرب (بهعنوان یک واحد کلی) تا حدی از این مرز فراتر رفته و حاضر به پذیرش زنان، رنگینپوستان و پیروان سایر ادیان بهعنوان شهروندان درجه یک خود شده است؛ بیگمان این موضوع در مورد شخص ترامپ و تیم اطراف وی صدق نمیکند.
ترامپ در هر سه موضوع جنسیت، اقلیتهای قومی و دینی، کارنامه به شدت تیره و تاری دارد. در مورد »زنستیز« بودن ترامپ اکثر تحلیلگران فارغ از گرایشهای فکری و سیاسی خود بر روی آن توافق دارند.
نگاه مشمئزکننده و ابزاری ترامپ به زنان نه در طول ریاستجمهوری، بلکه پیش از آن همواره مورد انتقاد همگان بوده است. اما ریاستجمهوری او چهره واقعیاش را در موارد دیگر نیز هویدا کرد. یکی از اقدامات اولیه ترامپ طرح کشیدن دیوار چین در مرز این کشور با مکزیک بود! که نمایشگر عمق تنفر وی از بخش قابلتوجهی از جامعه آمریکایی است. این اقدامات در ماهها و سالهای بعد با ایجاد محدودیتهایی که برای لاتینتبارها و... اتخاذ شد، شدت یافت.
از سوی دیگر ترامپ در همان ماههای اولیه قانون منع سفر شهروندان کشورهای مسلمان به ایالاتمتحده را به اجرا گذاشت که هرچند بهجز کشورمان، کشورهای محدودی را در بر میگرفت، اما نوع نگاه و توجیه مقامات دولت آمریکایی نشان داد که اسلامهراسی بخش جداییناپذیر هیات حاکمه آمریکایی است. به همین دلیل است رفتارهای ناشایست ترامپ و تیم او با افرادی نظیر ایلهان عمر نماینده مسلمان مجلس نمایندگان، نشانگر نوع نگاه هیات حاکمه آمریکا با مسلمانان این کشور تلقی شده است.
بدیهی است در چنین شرایطی کشتهشدن یک جوان سیاهپوست نهتنها خشم جامعه سیاهپوستان را برمیانگیزد، بلکه موجب میشود که کل به حاشیه راندهشدگان (marginalized) آمریکا اعم از جنسیتی، قومی، اعتقادی و... با قربانی اخیر، همذاتپنداری کرده و تصویر خود را در چهره بیجان فلوید جستجو کنند. اگرچه جهتگیری فکری و موضعگیری حزبی در ایالاتمتحده آمریکا آزاد است اما در وضعیت کنونی که در ماههای منتهی به انتخابات 2020 آمریکا هستیم، عملکرد نانسی پولسی و جو بایدن بهعنوان یک عمل انسانی در جهت هدفگذاریهای دموکراتیک تعریف نمیشود بلکه یک عمل سیاسی در جهت بهرهبرداری از این بحران به نفع حزب دموکرات در کسب آرای انتخاباتی محسوب میشود.
از این جهت اگر ترامپ بتواند در مهار این بحران آیندهنگری داشته باشد و بهگونهای عمل کند که قدرت او از یکسو و رفتار او از سوی دیگر منطبق با معیارهای قانونی و ارزشهای دموکراتیک به تصویر بیاید، میتواند از یکسو جامعه آمریکایی خواهان نمایش قدرت رییسجمهور خویش را با رضایت روبهرو کند و از طرف دیگر جامعه مدنی خواهان احترام گذاشتن به آزادیها را در جامعه آمریکایی مجاب کند. این درحالی است که اگر بحران بهگونهای پیش رود که او نتواند این دو وجه را با یکدیگر در نظر گرفته و با ظرافت به پیادهسازی رفتارها و کنشهای در برابر این بحران روی آورد که جوابگوی این دو نیاز نباشد، برای او هزینهآور بوده و موجب ریزش آرایاش میشود.
در پایان نگارنده مهدی حیدرپور بر دو نکته اذعان دارد:
نکته اول اینکه آنچه درد شهروندان ایالاتمتحده را بیشتر میکند، بیتوجهی دولت به خواستههای آنان است. مردم احساس میکردند علیرغم همه مشکلات هنوز بخش عمدهای از درآمد ناچیزشان بهعنوان مالیات صرف ماجراجوییهای بیفایده نظامی در سایر کشورها میشود. درحالی که بخش عمومی حتی از تامین ماسک و پوشش محافظ برای کادر بهداشت و درمان ناتوان است.
و نکته دوم اینکه قتل ناجوانمردانه جورج فلوید شهروند سیاهپوست آمریکایی اولین جنایت نژادپرستانه در ایالاتمتحده نبوده و بیگمان آخرین آن هم نخواهد بود. حتی اگر از جنگهای استقلال و ماجرای »کوکلسکلانها« و اعلامیه لغو بردهداری و... هم بگذریم، درتاریخ معاصر ایالاتمتحده نیز (اگر چیزی به این عنوان، بتوان برای آن دیار تصور کرد) قتلهای مبتنی بر انگیزشهای نژادپرستانه با ضریب تکراری کمابیش بهطور یکسان تکرار شده و احتمالا تکرار خواهند شد.
اینستاگرام روابط عمومی
در کشور جوری با مردم رفتار شده که همه وارد کارهای سفته بازی و دلالی شدند. یکی با خرید و فروش ماشین پول در میاره، یکی با خرید و فروش خانه و یکی هم با خرید و فروش طلا و دلار و... تا وقتی این قضیه حل نشه مشکل همینه که هست.