با اعلام پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا موجی از بایدنهراسی بخشی از فضای سیاسی و اجتماعی ایران را فراگرفته است. چنین موجی بیش از همه از سوی مطبوعات و جریانهایی خاص راهاندازی شده است. اینکه بغض به ترامپ مساوی حب به بایدن نیست، اینکه دست چدنی آمریکا مخملی شد، اینکه بایدن یا ترامپ فرقی نمیکنند و سروته یک کرباسند، اینکه دولت آمریکا باید اشتباهات را جبران کند، اینکه بایدن از سیاست شکستخورده ترامپ درس بگیرد، اینکه مردم آمریکا از بد و بدتر، بد را انتخاب کردهاند، اینکه خصومت ایران و آمریکا با ترامپ آغاز نشد که بخواهد با بایدن به پایان برسد، اینکه بایدن در راستای منافع ملی آمریکا توان بازگشت به برجام و بازسازی آن را ندارد، اینکه بایدن نیز همانند ترامپ و جریانهای عبری و عربی موافقتی با برنامههای موشکی و رفتارهای منطقهای ایران ندارد، اینکه بایدن نیز با تحریم تسلیحاتی ایران همسو با جمهوریخواهان است و سرانجام اینکه بایدن نیز مانند جمهوریخواهان و برخی دموکراتهای رادیکال با همه گزینههای مقابله با ایران نظیر جنگ مخالفتی ندارد، همگی نشانههایی از امواج بایدنهراسی است که از سوی جریانها و مطبوعات دستراستی رقم خورده است و بهنظر نمیرسد با توجه به نوع نگاه این جریانات، ما شاهد فروکششدن امواج بایدنهراسی باشیم.
بهعبارتی دیگر جوی که امروز به راه افتاده در ادامه اقدامات همان جریانی است که تلاش کرده بودند در سالهای گذشته ترامپ را مقابل ایران قرار دهند و موفق نشدند و این روزها تلاش میکنند با این تحلیلها و جریانسازیها هم باخت ترامپ را تحتالشعاع قرار دهند و هم فضا را به این سمت سوق دهند و جو را به نفع خود عوض کنند. بنابراین نه از نظر زمانی و نه سیاسی ترامپ نمیتواند جنگ به راه بیندازد و نه ضرورتی وقوع این جنگ را توجیه میکند و لذا ترامپ با توجه به شروع جنگ اقتصادی علیه ایران، عملا نیازی به این جنگ ندارد. ضمنا با توجه به اوضاع جهانی کرونا و درگیریهای کشورها در این مسئله حیاتی و معضلی که ترامپ در انتخابات علاوه بر موضوع کرونا پیدا کرده دو کشور در حالت افزایش تنشهای فیمابین نیز نیستند و اخیرا نیز با یکدیگر تنشی نداشتهاند و رودرروی هم قرار نگرفتهاند که زمینه آغاز چنین جنگی باشد.
اگرچه آنچه از روانشناسی ترامپ و عملکرد و نحوه برخورد او با پدیدههای داخلی و خارجی برمیآید رفتاری نامعقول و غیرمعمول بوده باشد اما او نیز حد و حدودی دارد و دست به چنین اقدام خطرناکی در این برهه زمانی نخواهد زد. البته مخاطرات شروع چنین جنگی هم فراوان است و چنین جنگی فراتر از دو کشور و حتی منطقه خواهد بود و ابعاد بینالمللی پیدا خواهد کرد! سیاست ترامپ در روزهای آینده این است که با فشار حداکثری تحریمی بر ایران، ایران را در داخل درگیر جنگ کند. بنابراین نیاز به تراشیدن هزینه هنگفت مالی و معنوی برای چنین جنگی ندارد. درست است که عموما جنگها فارغ از بررسی ترازنامه و سود و زیان شکل میگیرند به علت اینکه مسئله امنیتی اولویت بیشتری دارد و منافع استراتژیک بر همهچیز اهمیت پیدا میکند، اما در این برهه زمانی منافع نهتنها استراتژیک آمریکا که کوتاهمدت نیز در جنگ با ایران نیست.
البته این مواردی که ذکر شد تحلیلهای سیاسی است و فارغ از مباحث نظامی است که در آن آمادگی نیروها همواره مدنظر قرار میگیرد. اما سوال مهم این است که: آیا در حقیقت هیچ تفاوتی میان ترامپ و بایدن و نحوه عملکرد آنها وجود ندارد؟ حال و اگرچه ممکن است آنچه را که مطبوعات و جریانهای خاص درباره انتخاب بایدن و نیز با توجه به سوابق عملکردهای دموکراتها در قبال ایران گفتهاند، در پارهای از موارد معطوف به حقیقت و قرین صحت و صواب باشد اما کمی سادهانگاری و صد البته که دور از واقعبینی است اگر بخواهیم انتخاب بایدن را بدون نفع و بدون فایده راهبردی برای ایران تلقی کنیم. قطعا و با مجموعهای از قراین میتوان گفت که بایدن نسبت به ترامپ گزینه معقولتری برای ایران است. مفیدبودن انتخاب بایدن برای ایران را ابتدا باید در نظرات برخی مقامات و سپس اعلام مواضع رییس دستگاه دیپلماسی ایران دانست.
مسوول دستگاه دیپلماسی کشورمان در همین راستا، طی اظهاراتی پیرامون موضع ایران درباره نتیجه انتخابات آمریکا بیان کرد که معلوم است که تفاوتی میان این دو مورد وجود دارد، خصوصا در دوران دولت ترامپ که حتی اختلافاتی میان خود جمهوریخواهان نیز وجود داشت و دیپلماسی که دولت ترامپ در پیش گرفت، براساس تهدیدهای شخص او و وزیر امور خارجهاش بود. بنابراین تفاوتهایی میان ترامپ و بایدن وجود خواهد داشت. از سوی دیگر، ما با اعلام پیروزی بایدن شاهد پایینآمدن قیمتها در بازار سکه و ارز و پایینآمدن قیمت برخی کالاهای اساسی بودهایم. اگرچه برخی از جریانات روند پایینآمدن قیمتها را به ورود و نظارت اخیر برخی دستگاهها در بازارها خلاصه کردهاند اما بهنظر میرسد انتخاب بایدن نیز در چنین روندی نقشی موثر داشته است.
در این بین تحلیلگران معتقداند: با رویکار آمدن جو بایدن که ارتباط نزدیکی با کشورهای اروپایی دارد و قول بازگشت سریع به پیمانهای بینالمللی را داده است، باعث نزدیکی و شکلگیری دوباره جبهه واحد غرب خواهد شد. بهسادگی قابلتصور است که تحریمهای موجود و اعمال تحریمهای جدید توسط دولت بایدن اثرات بهشدت مضاعف و فاجعهباری را به همراه خواهد داشت. چراکه حلقه وحدت و یکپارچگی غرب برای کسب اهداف در خاورمیانه تکمیل میشود. اکنون این سناریو قابل تصور است که دولت دموکراتیک بایدن با آرمان حقوق بشری، آزادیخواهانه، توسعه و عدم دستیابی ایران به سلاحهای هستهای شرایط جدیدی را پیش روی ایران قرار خواهد داد.
بدون تردید دولت جو بایدن بهصورت عقلانی رفتار کرده و با حفظ شرایط تحریمی موجود و نوعی دیپلماسی هوشمند بهدنبال کسب امتیازات جدید خواهد بود. بهنظر میرسد برای این منظور تحریمهای اثرگذار جدیدی در راه باشد و با تاثیر بر شرایط نامطلوب اقتصادی ایران قدرت چانهزنی و کسب امتیاز بهخصوص برای متحدان سنتی آمریکا در منطقه (اسرائیل و عربستان) اقدام کند. بر این مبنا بایستی در مدت زمان کوتاهی شاهد دیپلماسی تنشزدایی آمریکا با کشورهای غربی بوده و سپس منتظر افزایش فشار به ایران جهت کشاندن به پای میز مذاکره بهمنظور استیلای حداکثری بود. آنچه روشن است تحریمهای جدید ایالاتمتحده با توجه به سبک دیپلماسی دموکراتها کاملا هوشمندانه بوده و با جلب همکاری حداکثری اعضای دیگر برجام تحریمهای اثرگذارتری را به مراتب شاهد خواهیم بود. درنهایت اینکه خوشبینی به تغییرات در ایالاتمتحده آمریکا میتواند نتایج غیرقابل جبرانی را به کشور تحمیل کند.
اما ما امروز در جایی ایستادهایم که همچنان خواستار بازگشت آمریکا به برجامی هستیم که مخالفان بسیار در درون و بیرون داشته و دارد. اگر باور داریم برجام سایه جنگ را از ایران دور کرد، با روشنشدن نتایج انتخابات آمریکا باید از شعار و ادبیات سلحشوری که جای در سیاست ندارد، فاصله گرفت. نباید با تاکید بر عدم تفاوت ترامپ با بایدن، با حماسهسرایی کشور را تا پای جنگ یا ادامه تحریمهای بدتر از جنگ کشاند. بدانیم همه و همه ذیل نام ایران تعریف دارند و هیچکس و جریانی مهمتر از ایران نبوده و نیست. شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی بیانگر آن است که باید رویکردها و سیاستها را تغییر دهیم. با همین فرمان دیگر نمیشود پیش رفت. باید در کنار تلاش برای احیای برجام، روابط با همسایگان را نیز احیا کنیم. جغرافیای مشترک فارغ از هر دلایلی این مهم را یک ضرورت اجتنابناپذیر کرده است.
نه میتوان ماهیت وهابی عربستان را انکار کرد و تغییر داد و آن کشور را با خاک یکسان کرد و نه بحرین و... را تهدید کرد. در منطقه خاورمیانه نیز باید واقعیتها درک و حوزههای نفوذ را به رسمیت شناخت و در تعاملی مثبت بهسوی صلح و ثبات حرکت کرد. بدانیم در نظام بینالملل دیگر قامت کشورها چندان اهمیت ندارد. سیاست و ادبیاتی که دیروز کویت و امروز امارات را مهرهای نمیدانست، نه آن روز و نه امروز و نه فردا کاربرد نداشته و ندارد. صدام به بهانه کویت رفت. باید درک کرد اهمیت کشورها حاصل هویت حقوقی آنان و جایگاه آنان در نظام بینالملل است. در کنار پایبندی به اصول عزت، حکمت و مصلحت، باید در فضای پس از انتخابات آمریکا، با درک خطرات مترتب بر امنیت ملی ایران، با استفاده از شعور، از شعار دوری کرد و زبان سلحشوری را از صحنه سیاست حذف کرد.
نکته مهم اینکه: حال و با همه گشایشی که از پیروزی بایدن در عرصههای سیاست خارجی و اقتصادی برای ایران قابل انتظار است، لازم به ایجاد و راهاندازی امواج بایدنهراسی نیست.
در شرایط حاضر آنچه بیش از همه ضروری است نه مخالفت و فرصتسوزی، بلکه فراهمکردن زمینههای ذهنی و ادراکی از سوی جریانهای دستراستی و اصولگراست، با این هدف که ایران بخواهد و بتواند حضور بایدن در کاخ سفید را به فرصتی برای گشایشهای سیاسی و اقتصادی تبدیل کند. شکی نیست که تداوم امواج بایدنهراسی نتیجهای جز تداوم تنش دیپلماتیک و انسداد در روابط و فریزشدن مذاکره نخواهد داشت. بر این اساس، اگر جریانهای دستراستی اصرار به تداوم راهاندازی چنین موجی داشته باشند، نباید انتظار داشته باشند که حضور بایدن در کاخ سفید به فرصتی برای ایران تبدیل شود. محققا تداوم راهاندازی امواج بایدنهراسی از سوی جریانها و مطبوعات دستراستی بهمعنای تعقیب سیاستهای خاص و همچنین بهمعنای مشروعیتدادن به راهبرد ترامپ خواهد بود و از تداوم راهاندازی این امواج جریانهای عبری و عربی بیشترین سود را خواهند برد و جایگاه ایران در منطقه تضعیف خواهد شد.
در پایان نگارنده مهدی قزل(حیدرپور)معتقد است: ما نباید درباره انتخابشدن جو بایدن بهعنوان رییسجمهور آمریکا عجله کنیم، برای اینکه آمریکاییها دارای یک سیاست خارجی کلان هستند و فقط تاکتیکهایشان در بعضی مواقع تغییر میکند. دموکراتها در رفتارهای خود در حوزه سیاست خارجی به نسبت جمهوریخواهان ملایمتر هستند. دولت جدید آمریکا دونالد ترامپ نیست که هر کاری دوست داشته باشد انجام دهد و در روابط خود با کشورهایی مانند ایران رفتار منطقیتری دارد. پس در شرایط حاضر آنچه بیش از همه ضروری است نه مخالفت و فرصتسوزی، بلکه فراهمکردن زمینههای ذهنی و ادراکی از سوی جریانهای دستراستی و اصولگراست، با این هدف که ایران بخواهد و بتواند حضور بایدن در کاخ سفید را به فرصتی برای گشایشهای سیاسی و اقتصادی تبدیل کند. از سویی دیگر دولت آقای روحانی هم در این مدت باقیمانده تا پایان 4 سال ریاستجمهوری خود زمان دارد تا با آمریکاییها مذاکره کند. دولت آقای روحانی با تلاشهای دکتر ظریف در دولت اوباما برجام را به نتیجه رساند اما با آمدن ترامپ تمام معادلات دولت دکتر روحانی هم از هم پاشید. دولت دوازدهم باید با شروع مذاکرات جدید خود با دولت منتخب آمریکا در قبال برجام برای به نتیجهرسیدن مذاکرات هستهای تمام تلاش خود را انجام دهد.
اینستاگرام مارادنبال کنید
https://www.instagram.com/ravabetomomiseytareh/