سردبیرآزاداندیش

2020 را می‌توان مهم‌ترین و در عین‌حال بدترین سال در نزاع چهل‌ساله ایران با آمریکا و اسرائیل دانست؛ سالی که با ترور عالی‌ترین مقام نظامی ایران شروع شد و با ترور برجسته‌ترین دانشمند هسته‌ای رو ‌به اتمام است. کما این‌که در سال 2020، چالش‌های امنیتی در حوزه امنیتی پیرامونی ایران به سطح خطرناک و بی‌سابقه‌ای رسید؛ چه در خلیج‌فارس پس از باز‌شدن رسمی پای اسرائیل در نتیجه عادی‌سازی روابط با آن؛ چه در حوزه قفقاز جنوبی به‌دنبال جنگ یک‌ماه‌‌‌ و ‌‌نیمه در قره‌باغ که برآیند آن چیزی جز تثبیت حضور متغیر اسرائیل در این منطقه نبود. درواقع همین ترورها خود عین جنگ، ولو در مقیاسی مشخص است؛ اما چون ذهنیت‌ها درباره مفهوم جنگ به روز نشده و مطابق کاربستی کلاسیک و نه نوین است، به‌گونه‌ای دیگر این وقایع تجزیه و تحلیل می‌شود.

ترور سردار سلیمانی با آن جایگاه مهم فراتر از بمباران چندین پایگاه و تاسیسات نظامی بود؛ کما این‌که ترور فخری‌زاده نیز با آن موقعیت علمی در پیشبرد برنامه‌های هسته‌ای و دفاعی فراتر از بمباران تاسیساتی است. #فخری‌_زاده کسی بود که دومی در ایران نداشت و از این‌رو بی‌جهت نیست که تنها دانشمند ایرانی باشد که بنیامین نتانیاهو و ایهود اولمرت نخست‌وزیران کنونی و پیشین اسرائیل به اسم از او نام برده باشند. نکته مهم اینکه‌: اسرائیل می‌دانست که چه‌کسی را ترور می‌کند.

مواف فاردی مجری برنامه خبری #شبکه11اسرائیل بلافاصله در پوشش خبری این واقعه به‌نقل از مقامات عالی‌رتبه اسرائیلی گفت که »ترور فخری‌زاده از میان برداشتن یک توان منحصر به‌فرد بود که دیگران در ایران از آن برخوردار نبودند«.

از سویی دیگر خروج برگ برنده‌ای به‌نام ترامپ از دست #رژیم ‌صهیونیستی، از طریق مکانیسم انتخابات در ایالات‌متحده، ساختار تدبیر و تصمیم این رژیم را دچار وضعیتی متفاوت و متزلزل‌تر از گذشته کرده است، به‌نحوی که این رژیم پیشبرد اهداف گذشته خود در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای را در میدانی که دیگر ترامپ نیست، سخت‌تر از گذشته می‌بیند. این رژیم، اقتدارگرایی ترامپیستی برهم‌زننده حقوق و قوانین بین‌الملل را فرصتی برای برهم‌زدن توازن قوا به‌نفع زیاده‌خواهی‌های خود می‌دانست، از این‌رو با خروج ترامپ از عرصه سیاست بین‌الملل و احتمال قوی بازگشت ایالات‌متحده به معاهده بین‌المللی‌- معاهده‌ای که اسرائیل از آن تحت‌عنوان معاهده خطرناک یاد می‌کند- این فرصت و وضعیت را د‌ر حال افول دیده، از این‌رو رادیکالیزه‌کردن اوضاع و جایگزینی وضعیت امنیتی به‌جای وضعیت سیاسی را در دستورکار قرار داده است. رویه سیاسی رژیم‌ صهیونیستی در برهه‌های مختلف نشان‌دهنده ‌آن است که تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران این رژیم، استمرار هویت و موجودیت برآمده از بحران‌شان را در گرو بحران‌سازی و بازنمایی وضعیت بحرانی در منطقه می‌بینند.

در این بین بایستی به این موضوع اشاره کرد که: تحلیل اقدام تروریستی اخیر بدون ارجاع به ماهیت و مبانی سیاست خارجی مبتنی بر بحران اسرائیل امکان‌پذیر نیست. از طرفی از آنجا که در سالیان اخیر، سیاست خارجی در جناح‌بندی‌های داخلی، وزن و سهمی به مراتب سنگین‌تر از گذشته پیدا کرده و از طرفی تاثیرات سیاست خارجی بر اقتصاد و معیشت مردم، روندی رو‌ به تزاید داشته است، تاثیر و تاثرات رخدادهای بین‌المللی و اتفاقاتی که با ارجاع به سیاست خارجی قابل تحلیل‌اند، به‌شدت در عرصه سیاست داخلی و جناحی‌، رخ‌نمایی می‌کند. از طرفی نمی‌توان این اقدام تروریستی را بدون ارجاع به پدیده نفوذ تحلیل کرد، در اذهان عمومی مردم این سوال شکل می‌گیرد که چگونه تروریسم دولتی اسرائیل امکان می‌یابد فاجعه‌ای این‌چنینی در قلب میهن عزیزمان انجام دهد و سوالاتی از این‌دست که؛ »نفوذ در کجاها بیشتر امکان وقوع می‌یابد؟ چرا سطح محافظت از دانشمندانی که رییس رژیم‌صهیونیستی (نتانیاهو) به‌صراحت از ایشان نام می‌برد، تا این حد آسیب‌پذیر است؟ و...« و از طرفی شاهد حمله برخی جریان‌های سیاسی داخلی به معاهده بین‌المللی و حضور افرادی در مقابل شورای عالی امنیت ملی در ‌‌وضعیت کرونایی و اعلام خواسته خروج ایران از معاهده NPT‌‌اند، هستیم.

علاوه بر این در تصویری کلان، ترور دانشمند هسته‌ای ایران را می‌توان در ادامه ورود نزاع با آمریکا و هم‌پیمانان آن در منطقه به فازی جدید و خطرناک دانست که با ترور سردار سلیمانی کلید خورد؛ فازی که نقطه پایان معادله، نه جنگ و نه صلح و سرآغاز شکل‌گیری معادله‌ای‌ تازه بر مدار صلحی بر پایه همان 12 شرط آمریکا و یا پیشبرد اوضاع به سمت جنگی فراگیر با اقداماتی جنگی نظیر این ترورهاست. ترور روز جمعه در شرایطی رخ داد که ادبیات و فضای حاکم بر منطقه جنگی است و نگاهی گذرا به وضعیت، همچون تشدید حملات اسرائیل در سوریه، تغییرات در پنتاگون، ارسال بی‌-52‌ها به منطقه، خارج ساختن بخشی از نیروهای آمریکا سفرهای مشکوک وزرای خارجه و دفاع آمریکا به منطقه، اعزام نیروهای نظامی انگلیسی برای حفاظت از تاسیسات نفتی عربستان؛ همه و همه حکایت از آرایشی خطرناک دارد و دو ماه آینده تا آمدن بایدن را آبستن تحولاتی می‌سازد و احتمالا ترور دانشمند ایرانی آخرین اقدام در دوره گذار انتقال قدرت در آمریکا نباشد. اما اقدام تروریستی که رژیم‌ صهیونیستی هم رسما به آن اذعان کرد، در قالب منشور ملل متحد، حق پاسخگویی و مقابله‌ به‌مثل برای ایران را دارد. فلذا در این خصوص به چند نکته مهم اشاره کرده‌اند که: نخست، حق مقابله ‌به‌مثل جمهوری اسلامی ایران است که طبق منشور ملل متحد این کار باید صورت بگیرد.

در حوزه مقابله‌ به‌مثل، چندین‌بار هم هست که صهیونیست‌ها این اقدام را کرده‌اند. به‌هرحال ایران با نیروها، دستگاه‌های مختلف، ابزارها و امکانات لازم که در حوزه منطقه‌ای دارد، می‌تواند اقدام مقابله ‌به‌مثل را صورت دهد؛ به‌ویژه اینکه دانشمندان هسته‌ای ایران کاری را دارند صورت می‌دهند که تحت نظارت‌های آژانس انجام می‌شود و آژانس هیچ‌گونه تعهدی در آن اعلام نکرده ضمن اینکه کار، کار مسالمت‌آمیز است لذا جزو ترورهای علمی است. ‌موضوع دوم اینکه در این شرایط وزارت امور خارجه باید چه‌ کار کند؟ وزارت امور خارجه باید دو کار را صورت دهد؛ یکی در قالب دیپلماسی رسمی که با استفاده از معاونت حقوقی وزارت خارجه و معاونت‌ حقوقی ریاست‌‌جمهوری باید موضوع را در محاکم بین‌المللی دنبال کنند و خواستار مجازات عاملان باشند.

دیپلماسی‌ایران‌بعد‌ازشهادت‌پدر‌هسته‌ای

ضمن اینکه اقدام دوم در قالب دیپلماسی عمومی که یک رژیم این‌گونه جنایت می‌کند و کشوری که بیشترین قربانی ترور را دارد، یعنی ایران جالب این است که متهم به تروریسم می‌شود و دیپلماسی عمومی کشور باید در این راستا فعال باشد. موضوع سوم، بحث دیپلماسی هسته‌ای است که برخی این کار را به‌معنای پایان‌دادن به موضوع هسته‌ای می‌دانند که به این موضوع نقد وارد است چون اتفاقا نتانیاهو به‌شدت نگران است که دیپلماسی هسته‌ای ایران دوباره فعال شود و به همین دلیل خیلی تلاش کرد که موضع متفاوتی از تیم سیاست خارجی آقای بایدن خارج شود ولی دیدیم که آخرین موضع سولیوان حاکی از آن بود که دیپلماسی اساس کار است و احیای برجام در دستورکارشان قرار دارد.

احیای برجام به‌معنای مرگ سیاسی نتانیاهوست که فقط در فضای امنیتی فعالیت می‌کند. حتی در داخل سرزمین‌های اشغالی هم، جریان‌های چپ معتقدند نتانیاهو با ایجاد یک فضای امنیتی در منطقه، فقط خودش نفس می‌کشد و خلاف امنیت موجودیت رژیم‌ صهیونیستی دارد عمل می‌کند. اما ارجاع هدف ترور و اقدامات احتمالی دیگر به این گمانه که اسرائیل در صرافت تحمیل دستور کاری برای دولت بایدن هستند، چندان منطقی به‌نظر نمی‌رسد؛ بلکه آنچه در‌حال وقوع است، با مشارکت و هماهنگی آمریکا و فراتر از تحمیل یک دستور کار مشترک بر بایدن و برنامه‌ای است که کلیت سیستم آمریکا پشت آن قرار دارد و اگر در تتمه آن کارهای خطرناک‌تری انجام دهند، می‌خواهند به‌نام ترامپ تمام کنند تا پیامدهای آن را کنترل کنند. ‌در این میان، از مجموع رفتارهای اسرائیلی‌ها به‌ویژه نتانیاهو پس از ترور آبسرد این‌گونه بر‌می‌آید که تل‌آویو غیر از حذف فیزیکی این دانشمند، اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کند. قبلا در چنین مواقعی، مقامات اسرائیلی و رسانه‌های آن‌ها مهر سکوت بر لب می‌زدند و بعد از ماه‌ها به مرور اطلاعاتی درز پیدا می‌کرد؛ اما تنها دقایقی بعد از ترور، نه در لفافه و تلویح که به شکلی نزدیک به تصریح مسوولیت ترور را با آروزی شنبه خوب برای یهودیان و خبر از به راه افتادن اتفاقی در خاورمیانه و غیره می‌پذیرد.

در این میان بدیهی است که احساسات و غرور ملی ایرانیان با به شهادت رساندن فرزندی دانشمند و فرهیخته که در زمینه دانش دفاعی منشا خدمت بوده، جریحه‌دار شده است، اما آنچه دولت و مجموعه حاکمیت در این شرایط باید با رجوع و براساس آن تدبیر و تصمیم اتخاذ کنند، اولویت‌دادن به منافع و مصالح ملی در هر تدبیر و تصمیم است. غرور ملی آنگاه که به آگاهی ملی تحویل شود، در خدمت منافع و مصالح ملی درمی‌آید. دولت جمهوری اسلامی ایران در این شرایط می‌تواند با طرح دعوای حقوقی در محاکم بین‌المللی، رژیم‌صهیونیستی را به‌عنوان متولی »تروریسم بین‌الملل« معرفی کرده و از طرفی در عرصه دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای ماهیت ضد‌انسانی این رژیم را بیش از پیش برملا سازد. از طرفی لازم است متولیان قانونی سیاست‌خارجی کشور، منافع و مصالح کشور را از میدان تاثیرپذیری از ترامپیان ضد‌ دیپلماسی مصون بدارند. در این بین مدیریت سیاست خارجی در وضعیت پیچیده کنونی، ظرافتی ظریف‌تر از گذشته طلب می‌کند. این ظرافت اقتدار و هوشمندی‌ای بیشتر از گذشته در خارج و اقناع و اجماعی حداکثری‌تر در داخل طلب می‌کند.

در این راستا همچنان که رییس‌جمهور، احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب در سخنان و بیانیه‌های مختلف، پیروزی ناشی از بازگرداندن احتمالی آمریکا به برجام را ناشی از مقاومت ملت تعریف کرده‌اند، عقلای اصولگرا نیز می‌توانند با اعلام موضع رسمی و حمایت از تصمیمات متضمن مصالح و منافع ملی، اجازه ندهند که منویات برخی حاشیه‌نشینان این جناح به سیاست و مطالبه کلیت اصولگرایی در مخالفت با منافع و مصالح ملی تعبیر شود. بدیهی است که نمی‌توان برخی انتقادات جناح اصولگرا به سیاست خارجی دولت را هم‌راستا با سیاست اسرائیل تعریف و تعبیر کرد، اما لازم است که این عزیزان در شرایط کنونی با درک به مراتب هوشمندانه‌تر و نگاهی کلان‌نگرتر، اجازه ندهند که سیاست‌های کلان‌شان ناخواسته با بدخواهان یکی تلقی شود.

در پایان نگارنده مهدی قزل(حیدرپور) معتقد است: این رفتار اولا می‌تواند به قصد تحریک ایران و کشاندن آن به یک مواجهه در دو ماه آتی باشد و ثانیا اشاره‌ای به اتفاقاتی دیگر در آینده باشد و از این‌رو از »دوره پرتنشی« سخن گفت. نکته مهم دیگر، تعلیق صدور ویزا برای 13 کشور از جمله ایران از جانب امارات تا زمانی نامشخص است؛ این اقدام پیشگیرانه و امنیتی یا کاشف از آن است که ابوظبی در جریان وقوع ترور امروز بوده و از بیم این که ایران بخواهد واکنشی علیه اسرائیلی‌ها در امارات نشان دهد، 13 کشوری را که احتمال می‌داده ممکن است از آن‌ها افرادی را برای تلافی اعزام کند، مشمول ممنوعیت صدور ویزا کرده است. یا گمانه دیگر این است که احتمالا اتفاقات امنیتی دیگری در آینده نزدیک در منطقه می‌افتد و برای مواجهه پیشگیرانه با آن، این تصمیم را گرفته‌اند.

اینستاگرام مارادنبال کنید
https://www.instagram.com/ravabetomomiseytareh

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی