مجلس شورای اسلامی، دو فوریت طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها را تصویب کرد. این طرح، دولت را به مواردی از جمله ذخیرهسازی120 کیلوگرم اورانیوم 20 درصد، ذخیرهسازی اورانیوم موردنیاز برای مصرف صلحآمیز به میزان 500 کیلوگرم در هر ماه، توقف اجرای اقداماتی فراتر از پروتکل، توقف اجرای پروتکل در صورت خودداری طرفهای مقابل از لغو همه تحریمها از جمله تحریمهای حقوقبشری و بهکارگیری سانتریرفیوژهای پیشرفته ملزم میکند. نمایندگان مجلس، این طرح را پس از ترور شهید فخریزاده، در دستورکار قرار دادند.
هرچند ضرورت پاسخدهی به این اقدام جنایتآمیز، قابلانکار نیست؛ اما باید به این نکته توجه کرد که زمان انجام این ترور و واکنش بعضی مقامهای اروپایی و صاحبنظران آمریکایی، نشانگر این نکته است که این اقدام تروریستی را باید یکی از تلاشهای آنانی دانست که ایجاد تنش در روابط ایران و غرب را بهویژه در آستانه تغییر دولت آمریکا، دنبال میکنند.
آنانی که امید داشتند تداوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، تداوم فشار بر ایران را سبب شود، اکنون و پس از شکست او، همه توان خود را بهکار گرفتهاند که از احیای برجام و پایان تحریمهای آمریکا جلوگیری کنند. آن بدخواهان برای اینکه بتوانند ایران را مجبور کنند واکنشهایی نشان دهد که شرایط را پیچیده کند، به انجام کنشهایی مانند ترور شهید فخریزاده روی آوردهاند.
طرح مجلس، از اینرو، به شکل تناقضآمیزی اهداف بدخواهان را تامین میکند. نکته قابل توجه اینکه وزیر امور خارجه در دولت یازدهم یک وزیر امور خارجه ایدئولوژیک نبود، بلکه یک دیپلمات واقعی بود که بهمعنای واقعی سیاست خارجی درست، منطقی، منعطف و عقلانی را پیاده میکرد. اما متاسفانه به واسطه شرایط داخلی، تشدید فضای انتقادات علیه وی به واسطه تصویب و عملیاتیشدن برجام و متاسفانه اقدامات و تصمیمات غیرعقلانی و ظالمانه دونالد ترامپ که به ناحق این تصمیمات به پای محمدجواد ظریف نوشته شد، وزارت امور خارجه در دولت دوازدهم سیاست و دیپلماسی ایدئولوژیک را جایگزین کرد.
در این راستا ظریف بهجای پیگیریهای دیپلماتیک و فعالیتهای گسترده به مانند دولت یازدهم اکنون تنها به برخی واکنشها و مواضع ایدئولوژیک توئیتری علیه مقامات کاخ سفید و اروپاییها بسنده کرده است. اروپا و آمریکا اکنون در یک تبعیض آشکار بهدنبال زورگویی علیه ایران هستند، اما نمیشود با شعاری که در دستور کار مجلس یازدهم است وضعیت را اداره کرد.
در این شرایط دیپلماسی منعطف است که میتواند چاره کار باشد. این شرایط برای کشور قابل ادامه نیست. چراکه با اجراییشدن مفاد طرح مجلس و یا گامهای کاهش تعهدات برجامی ایران طی یک سال گذشته کشور عملا در یک بازی دو سر باخت قرار میگیرد، زیرا تهران، نه به اهداف خود در این طرح مجلس و گامهای کاهش تعهدات برجامی دولت روحانی میرسد و نه میتوانیم مدیریت روی تبعات منفی دیپلماتیک، سیاسی و امنیتی آن داشته باشیم، ضمن اینکه مطابق با شعار مجلس و دولت تا زمانی که اروپاییها و آمریکا متعهد به رعایت حقوق ایران نشوند و کشور را به منافع فروش نفت و انتقال درآمد ناشی از آن از طریق آزادسازی مناسبات بانکی نرسانند، از تعهدات انجامشده پا پس نخواهند کشید و کشور کماکان مصر به پیگیری این گامهاست. هرچند قالیباف، رییس مجلس، طرح یادشده را زمینهساز شکستن قفلهای صنعت هستهای کشور معرفی کرده است.
حال آنکه ایران از ماهها پیش بهتدریج تعهدات برجامی خود را بهشکل گامبهگام تعلیق کرده و فعالیتهای خود را بدون توجه به این تعهدات گسترش داده است. گزارشهای اخیر آژانس نیز، این نکته را نشان میدهد. بنابراین، این ادعا که اکنون فعالیتهای هستهای ایران قفل است و طرح مجلس، این قفل را میگشاید؛ با واقعیتهای فنی منطبق نیست. این طرح دولت را مکلف میکند اگر طرفهای برجام، تعهدات خود را درباره لغو تحریمهای هستهای، نظامی، حقوقبشری و... اجرایی نکنند؛ دولت باید واکنش متقابل خود را در جهت بازگشت طرف مقابل به تعهداتش به مجلس ارائه دهد. نکته مهم این است که هیچیک از طرفهای برجام، به ایران تعهد نداده بودند که همه تحریمها را از جمله تحریمهای حقوقبشری، لغو کنند.
از اینرو، مفروض ماده 8 این طرح، با واقعیات منطبق نیست. بهعلاوه، آنچه سبب فشار بر اقتصاد ایران شده؛ تحریمهای مرتبط با فناوری هستهای است و تحریمهای غیرهستهای، بیش از آنکه پیامدهای عملی داشته باشد، اهمیت نمادین دارد.
در پایان نگارنده مهدی حیدرپور معتقداست: این شرایط قابلتوجیه نیست چون ما در سایه برجام و مذاکرات انجامشده خیلی از تعهدات را برای خود بهوجود آوردهایم بدون آنکه به منافعی دست پیدا کنیم. این درحالی است که باید این نکته را خاطرنشان کنیم که کشور بهجز مذاکره چاره دیگری ندارد. ما که نمیتوانیم برای کل دنیا تعیین تکلیف کنیم. باید با هوشمندی پیش برویم.
اینستاگرام مارادنبال کنید
https://www.instagram.com/ravabetomomiseytareh
پرداخت یارانه به کارمندان دولت یعنی پذیرش زیر خط فقر بودن کارمندان و این اصلا کار خوبی نیست. به نظرم دولت در بودجه سال آینده باید یارانه کلیه حقوق بگیران و کارمندان را حذف کند و به جای آن حقوق آنان را متناسب با تورم افزایش دهد.