نبض کرونا بهشدت میزند و سراسر کشور را به مرز خطرناکی سوق داده است. ابتلای روزانه حدود 30 هزار نفر و مرگ بیش از 400 نفر، زنگ خطر را به صدا درآورده. ولی هزار افسوس که مسوولین و مردم، متناسب با این خطر، اقدام نمیکنند و همهچیز به دست حوادث سپرده شده است. مراکز استانهای کشور حال و روز خوشی ندارند و بهجای شور و شوق بهاری، همه در تب و تاب کرونا میسوزند. متاسفانه عملکرد مردم و مسوولین اصلا متناسب با تغییر رفتار ویروس کرونا نبوده و چارهای نیست جز آنکه وزارت کشور و قرارگاه عملیاتی مقابله با کرونا از غفلت و حالت انفعالی خارج شده و شکل هوشمندتری از محدودیتها را اعمال کنند، هرچند که میدانیم کرونا همه عرصهها را تحت تاثیر قرار داده و بسیاری از فعالیتهای اقتصادی را با رکود مواجه کرده و طی بیش از یکسال اقتصاد را دچار آسیب نموده ولی جراحت ناسورکرونا بر جان و تن افراد و به سوگ نشستن خانوادهها، غیرقابل جبران بوده است.
اکنون زمانی است که همه باید بدانیم کرونا با هیچکس شوخی ندارد و بیرحمتر از همیشه میتازد و شرایط دشواری را بر کشور تحمیل کرده است. واکسیناسیون نیز در کشور آنچنان لاکپشتی و در مقیاس کوچک انجام میشود که حتی نمیتوانیم در مقایسه با برخی کشورهای همسایه سرمان را بالا بگیریم و در عوض هر روز وعدههای بیپشتوانه است که به مردم حواله میگردد. …اما ما را چه شده است که مناصب خدمت و مسوولیت، زمانی که به محلی برای تقسیم رانت و غنیمت تبدیل میشوند، حداکثر پس از دو سه روز اظهار تاسف و نقد و شکایت، همچنان پاشنهشان بر همان در میچرخد که میچرخید؟
1. وفور مشکلات در حدی است که مواردی از این قبیل علیرغم تقلب و تخلف آشکار، چندان چشمگیر نمینماید. نه صدایی از پاکبان برمیآید و نه چندان ارادهای در پیگیری متخلفان. گیرم متخلفی هم به میز محاکمه فراخوانده شود؛ سهم به ناروا تصاحبشدهی پاکبان، کی و کجا دوباره تادیه خواهد شد؟
2. حساسیتزدایی از وجدان عمومی در حدی عمیق و نهادینه شده که مواردی از این دست را در سایهی دیگر موارد، خاکستری و محو میسازد و زبان حال عمومی این میشود: در جایی که رانتها نجومی و خارج از تصور محاسبه است، دیگر دو دوز واکسن ناقابل چه جای گلایه و شکایت دارد!؟
3. احساس همبستگی اجتماعی در نوعی فتور و گسست و بیتفاوتی و بلکه »خودمنفعتگرایی« استحاله شده است و در پی چنین خماری و سکون و بیحسی، زبان حال و قال عمومی این میشود: »هرکه دیر بجنبد، خود مسوول است و هرکه از آب روزگاران کرهای برگیرد، پاداش زرنگیاش را گرفتهاست«!
4.… و اما با همهی توصیفات فوق از واقعیات موجود، آنچه نمیمیرد هرچند در خوف و خفا ساکن و ساکت شود همان وجدان و فطرت انسانیاست؛ که ناموس الهی، آن را »چراغ درون« کرده است؛ ولو در کورسویی و کمفروغی. کسانی که فتیلهی این چراغ را در جان خود پایین میکشند و به قیمت ستیز با حقوق دیگران، در سایهی تاریک منفعتخواهی مینشینند، در روز بزنگاه چه جوابی برای وجدان خود خواهند داشت؟ منظورم از روز بزنگاه، نه شب اول قبر است و نه روز حشر و نه میز حساب و کتاب اخروی؛ بلکه همان لحظات زندگی است، که غنیمتگیران رانتی و سوءاستفادهکنندگان باندی، لحظهای مجبور میشوند با وجدان و فطرتشان خلوت کنند.
درپایان نگارنده مهدی حیدرپور براین نکته اذعان داردکه: جای تاسف است که این همه مشکل و تجربه و مصیبت که در طول یک سال و اندی رخ داده و بسیاری از هموطنان نجیب و بزرگوار ما را دچار سانحه و فاجعه کرده، نتوانسته است، برجستهترین مدیران مسوول در این حوزه را وا دارد که از سخنان فیالبداهه، تبلیغات بیجا و بیهودهگوییهای سیاسی و گروهی در مواجهه با کرونا و فراگیری این بیماری مهلک بپرهیزند. اگر نوش و درمانی ندارند، نیش و نمکی بر زخم مردم نپاشند. اما اتخاذ یک سیاست واحد و توضیح و ادامه قدرتمندانه آن، بهگونهای که کمترین صدمه و هزینه را برای مردم و کشور داشته باشد و در زمان مناسب مردم را از شر بیماری برهاند، یا آسیبهایاش را کاهش دهد، حق مردم بود و هنوز هم هست. این حق در هیاهو و همهمهای نابخردانه دریغ شده یا بهتر است بگوییم گم شده است.
اینستاگرام مارادنبال کنید
اقای رئیسی دست شمادرد نکنه که قانون مهریه روبه نفع مردان کردین ما زنان بیپشتوانه جزخدا کسی رونداریم . شوهرم چندین ملک داره همه رو به نام کسی زده. ماشینش رو هم فروخته، الان هم خیالش ازقانون یک طرفه راحته