حمله اسراییلیها به غزه و تلاش برای بیرونکردن فلسطینیها از سرزمین مادریشان اتفاق تازهای نیست اما همین نقض تکراری حقوق بشر سبب شد تا صدای رسای معترضان به اشغالگری اسراییل از جایی بلند شود که تا یک دهه پیش تصور طرح چنین اعتراضاتی در آن به رویایی برای ترقیخواهان بدل شده بود؛ کنگره آمریکا. اما با گذشت یک هفته از حملات وحشیانه ارتش رژیم صهیونیستی به غزه و شهادت بیش از 130 نفر و زخمیشدن هزاران نفر از مردم این منطقه از فلسطین، اکنون از نقاط مختلف جهان اعلام حمایتهای مردمی از ملت مظلوم فلسطین به گوش میرسد اما دولتها هنوز اقدام قابل اعتنائی برای جلوگیری از جنایات صهیونیستها بهعمل نیاوردهاند.
سکوت عجیب سران جهان عرب و بیعملی سازمانهایی مثل اتحادیه عرب به هیچوجه قابل درک نیست. عجیبتر اینکه شیخ امارات از سران رژیم صهیونیستی خواسته به غزه حمله زمینی کنند و به مقاومت فلسطینیها پایان دهند! اطلاعات غیررسمی از حملات جنگندههای ارتش رژیم صهیونیستی به غزه نیز حکایت از این دارد که بعضی از خلبانهای اماراتی در بمباران غزه شرکت دارند. این اقدامات، هیچ تردیدی در خائنبودن شیوخ امارات باقی نمیگذارد و تکلیف مردم این شیخنشین را با حکمرانان وابسته روشن میکنند.
اما سوال مهم باتوجه به اینکه گروهی متشکل از 44 سناتور جمهوریخواه از جمله مارکو روبیو، تد کروز، تام کاتن و میت رامنی در نامهای به جو بایدن بهدلیل آنچه که حملات اخیر حماس به اسرائیل و حمایت ایران از این گروه خواندهاند، خواهان توقف حضور غیرمستقیم آمریکا در مذاکرات وین شدند. حال آیا نشست وین تحتالشعاع جنگافروزی اسرائیل قرار خواهد گرفت؟ در این خصوص و براساس آنچه از نظر تحلیلگران بهدست آوردم معتقدم اساسا آنچه که در طی هفتههای اخیر در فلسطین و سرزمینهای اشغالی روی داده نتیجه یک برنامهریزی توسط خود بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل است.
البته نتانیاهو در کمال همراهی و هماهنگی با بخشی از هیات حاکمه آمریکا این نقشه را پیش برده است. چون اگر دقت کرده باشید پیش از آغاز این اتفاقات و تلاش دولت اسرائیل برای اشغال منطقه شیخ جراح شاهد بودیم که نتانیاهو خود را به آب و آتش زد تا دولت بایدن را از لغو تحریمها و احیای برجام ذیل نشست وین منصرف کند. بههمین منظور گروههای متعدد دیپلماتیکی را روانه کاخ سفید کرد که با لابیگری با کنگره و دیگر جریانهای ذینفوذ سیاسی بتوانند بایدن را منصرف کنند. در این مسیر نتانیاهو حتی مساله خرابکاری در تاسیسات هستهای نطنز را هم عملیاتی کرد.
اما نتیجه تمام این اقدامات و سفرهای پیدرپی مشاور امنیتی، رییس دستگاه اطلاعاتی و وزرای امور خارجه طرفین نتوانست بایدن را از مسیر احیای برجام منحرف کند. لذا نتانیاهو با این سناریوی جدید عملا خواسته یک جنگ تمام عیار را به راه بیندازد تا بهانه برای افزایش فشار به دولت بایدن به منظور ترک میز مذاکره بهوجود آید. علاوه بر این بایستی به این موضوع هم اشاره شود که: سیاست برنامهریزیشده صهیونیسم بینالملل برای آینده رژیم صهیونیستی این است که خطر زوال این رژیم را از آن دور کند و فرصت جدیدی برای ادامه حیات بخرد.
تحقق این سیاست را سران رژیم صهیونیستی به کمک حامیان بینالمللی و منطقهای خود از چند طریق دنبال میکنند. یکی از این راهها، اجرای طرح »ابراهیم« است که براساس آن، عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و اسلامی دنبال میشود. در این طرح، رژیم صهیونیستی توانست در سال گذشته به کمک ترامپ رییسجمهور سابق آمریکا روابط خود با چند کشور عربی از جمله امارات را از حالت پنهان بهحالت آشکار درآورد.
راه دیگر، بهرهبرداری رژیم صهیونیستی از ابزار تروریسم است که آن را با حمایت از گروههای تکفیری در کشورهای منطقه اعمال میکند و تاکنون توانسته توان دفاعی این کشورها را تاحدود زیادی به تحلیل ببرد و برای استمرار حیات خود فرصت بخرد. گروههای تروریستی تکفیری هرچند با اقدامات ضدتروریستی سردار سلیمانی و جبهه مقاومت، نتوانستند به اهداف شوم خود برسند ولی هنوز خطر آنها باقی است و رژیم صهیونیستی برای بازسازی و سازماندهی مجدد آنها تلاش میکند. راه دیگر، بهرهبرداری از سران ارتجاع عرب است که بهصورت آشکار و پنهان درحال کمک به رژیم صهیونیستی هستند.
آنها با دلارهای نفتی و با هموارساختن راههای نفوذ برای رژیم صهیونیستی، به این رژیم برای ضربهزدن به بدنه امت اسلامی و تحلیلبردن امکانات و قدرتهای دفاعی آنها کمک میکنند. نتیجه این میشود که رژیم صهیونیستی با استفاده از موقعیت بهدست آمده برای تحکیم قدرت خود عمل میکند و فرصت بیشتری برای ادامه حیات ننگین خود پیدا میکند.
در پایان نگارنده مهدی حیدرپور بر این نکته اذعان دارد که: برخلاف تحلیلهایی که درصدد القاء شکست کامل طرحهای صهیونیستی هستند، باید این واقعیت تلخ را پذیرفت که این رژیم با امکانات نظامی و حتی اتمی که در اختیار دارد و با بهرهگیری از حمایتهای دولتهای غربی و کمکهای بیقید و شرط مرتجعان منطقه، همچنان با ارتکاب جنایت برای تحقق اهداف خود تلاش میکند.
آقای سالاری رئیس تامین اجتماعی فرمودند که حقوق بازنشستگان نسبت به سال 98 دوبرابر ونیم شده اما این طورنیست. ازمن که سی سال سابقه پرداخت بیمه داشتم تا دیگران حدود 133درصد افزایش بوده این در حالی است که حقوق بازنشسته کشوری با افزایش بالای 152درصد نسبت به سال 98همراه بوده. به عنوان مثال کسی مدرک پنجم ابتدایی با سی سال سابقه در کشوری از 2300به 6200رسیده یا موردهای دیگر اما جالب هست در تامین اجتماعی کارگر با سی سال باید 4200یا 4400با استاد کار بگیرد پس می شود ثابت کرد نه تنها فاصله تامین اجتماعی با کشوری کم نشد بلکه بیشتر هم شد!