اکثر تحلیلگران بر این باورند که آقای پوتین راهی جز حمله به اوکراین نداشت تا غرب را از حیاط خلوت خود دور کند و درجه حساسیت دولتمردان روسی را از گسترش ناتو به داخل سرزمینهای خاک روسیه قبل از فروپاشی به جهان نشان دهد اما هزینه اقدام پوتین در آیندهای نه چندان دور بر سر مردم روسیه هوار خواهد شد.
واقعهی حمله به اوکراین و نحوهی عملکرد بایدن همان هزینه را برای روسیه به بار میآورد که طرح جنگ ستارگان رونالد ریگان در زمان گورباچف به روسیه تحمیل کرد که منجر به فروپاشی شوروی شد.
شوروی در آن زمان توان مقابله با برنامه جنگ ستارگان رونالد ریگان را نداشت و امروز نیز پوتین نمیتواند در درازمدت در زمین اوکراین با آتش بازی کند. تحریمهای کمرشکن، خروج بانکهای روسی از سوئیفت، فعالنشدن خط لوله گاز نورداستریم2، ممانعت سرمایهگذاری خارجی در روسیه بهعلت تحریمها اگر ادامهدار شود و مهمتر از همه از دست دادن بازار نفتی که پوتین به طرق مختلف با حذف ایران و دیگر کشورها به دست آورده، بسیار ناگوار خواهد بود.
برای درک بهتر میزان آسیب پذیری و حساسیت سیستم اقتصادی روسیه نسبت به تحریمهای اعلامی و احتمالا اعمالی که از سوی نظام اقتصادی غرب که به سرکردگی ایالت متحده آمریکا و اتحادیه اروپا در حال اعمال است باید به نکاتی توجه کرد: بهطور قطع و یقین این تحریم در زمانی که روسیه در مقام بررسی سناریوهای مختلف از جمله جنگ با اوکراین بوده، برای دولتمردان روس محرز بوده یعنی روسیه غافل از این موضوع نبوده است بنابران ملاحظات اقتصادی او در ملاحظات سیاسی جنگ کاملا دیده شده است.
این مساله به این معناست که روسیه میتواند از قبل تدارکاتی دیده باشد و خودش را برای این موضوع آماده کرده باشد، اینجاست که میتوان گفت حداقل از نظر عنصر غافلگیری، ابزار تحریمی در حال حاضر نمیتواند خیلی تاثیرگذار باشد بنابراین، ابزار تحریم در حال حاضر در شاخص غافلگیری کارایی لازم را ندارد و در این شاخص خیلی نمیتواند تاثیرگذار باشد.
دراین بین تحلیلگران براین باورند که: ذات تحریمها، اقتصادی است و این موضوع در حال حاضر تحریمها را به یک ابزار برای رسیدن به اهداف سیاسی تبدیل کرده است. در چنین شرایطی بازیگران اقتصادی تصمیمگیر نیستند بلکه بازیگران سیاسی موثر هستند، بازیگرانی با نظام فکری و ادراکی که اولویتهای آن عمدتا امنیتی، سیاسی و نظامی است و اولویتهای اقتصادی را به مراتب به سوی پایین نزول میدهند؛ یعنی حتی اگر توجیهات اقتصادی هم وجود داشته باشد که دارد و روسیه را از درگیری و جنگ منع میکند، این توجیهات را به اولویتهای ثانویه تبدیل و در مرتبه پائینتری قرار میدهند و این بازیگران امنیتی هستند که نقش کنشگر اصلی در فضای تصمیمگیری و عملیاتی را برعهده میگیرند.
بنابراین بحث در این شاخص هم عنصر وجودی خودش که بحث اقتصادی است را از دست میدهد و این موضوع خیلی نمیتواند ابزار مهار کنندهای برای روسیه باشد. نکته دیگر این است که تحریمها با توجه به اینکه سیاستی پر دامنه و بلندمدت هستند، معمولا نمیتوانند در کوتاهمدت بهخوبی جواب بدهند.
بنابراین گزینه تحریم در سنجش با گزینههای نظامی و جنگ که یک گزینهی بسیار عملیاتی، فوری و کوتاهمدت است، گزینه مناسبی نیست، حتی اگر این تحریمها بخواهند تاثیرگذار باشند فعلا در مقام عملیاتی برای تصمیمگیرندگان نظام سیاسی روسیه گزینه جدیای نیستند، یعنی تا زمانی که این تحریمها بخواهند آثار عملیاتی خودشان را روی اقتصاد روسیه نشان بدهند، تصمیمگیرندگان روسیه میتوانند در این فضای زمانی که در اختیار دارند به هدف اصلیشان که بحث نظامی و گزینه جنگ است، بپردازند. بنابراین باز هم در این شاخص، نظام تحریمی نمیتواند فعلا بازدارندگی ایجاد کند.
در پایان نگارنده مهدی حیدرپور براین نکته اذعان که: اقتصاد روسیه متکی بر نفت و گاز است و اگر تحریمهای آمریکا و اروپا ادامهدار شود، اینبار هم روسیه در مصاف با غرب احتمالا بازنده خواهد بود. درست مانند طرح جنگ ستارگان رونالد ریگان اما اینبار آتش از آستین پوتین به خرمن فدراتیو روسیه افتاد.