یکی از اصلیترین شعارهای انقلاب در سال 57 این بود که حق تعیین سرنوشت در اختیار مردم است و هیچکس نمیتواند این حق را سلب کند. امروز جهان مدرن شده و در این فضا هر شهروندی حق انتخاب دارد. حق انتخاب در جهان کنونی از اهمیت زیادی برخوردار است. به همین دلیل باید حق انتخاب مردم را به رسمیت شناخت و اجازه داد مردم حق انتخاب داشته باشند و آینده خود را مشخص کنند.
البته برخی از تئوریسینهای جریان اصولگرایی عنوان میکنند حاکمیت از طرف خداوند است و مردم در انتخاب آن نقشی ندارند. این دیدگاهها نشان میدهد که برخی هنوز واقعیتهای جامعه و زندگی مدرن را درک نکردهاند و همچنان دیدگاههای خود را دنبال میکنند.
سه شعار اصلی انقلاب اسلامی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. در فردای انقلاب اسلامی فاصله دولت، ملت در بهترین وضعیت خود و سرمایه اجتماعی در بالاترین اندازه خود قرار داشت. با این وجود این وضعیت امروز وجود ندارد و سرمایه اجتماعی در دهههای گذشته کاهش پیدا کرده است. از سوی دیگر فاصله دولت، ملت نیز افزایش پیدا کرده است.
از نگاه رفتارشناسی، جوانان کشور تبعیضها و فاصلههای طبقاتی را میدیدند و همیشه این سوال در ذهنشان ایجاد میشد که مگر ما اهل این کشور نیستیم. بههر حال انباشت نداشتهها و انبان تفاوتها فرزندان ما را آزرده کرده است. بعد از مشکلات سال 98 و ناآرامیهای آن سال، حداقل دولتها باید به فکر حل مشکلات جوانان میافتادند. حرف، وعده و همایش دردی از جامعه دوا نکرد.
اگر در سال 98 و بعد از آن به فکر پرکردن شکافهای اجتماعی و کاهش فاصله طبقاتی میافتادیم امروز شاهد این حوادث نبودیم. دولت سیزدهم با وعده فسادستیزی و کوتاهکردن دست غارتگران از سرمایههای کشور، بر سر کار آمد اما مشکلات اقتصادی و منطقهای آنچنان بر این دولت فشار آورد که وعدههای اشتغالزایی و کارآفرینی کمرنگ شد. خشکشدن دریاچهها، تبدیل جنگلها به زمینهای ساختمانی و دردهای دیگر بر زخمهای موجود از دولتهای قبل نمک پاشید.
کشوری در دنیا وجود ندارد که 400 شبکه ماهوارهای با زبان فارسی بهطور شبانهروزی به سمپاشی و شایعهپراکنی و بزرگنمایی حوادث برعلیه آنها مشغول باشد. گناه این ملت استقلالطلبی است. این آرزوها هزینههایی دارد که اگر آماده پرداخت آنها نباشیم نوکرمابانه باید در خدمت بیگانگان باشیم. نخبگان و اندیشمندان از دانشگاهها و حوزههای علمیه باید صادقانه و خالصانه به میدان بیایند و دیو فساد را زنجیر کنند تا ناامیدی و تبعیض از جامعه پاک شود وگرنه انبان وعدهها انباشتهتر خواهد شد.
نکته جالبتوجه اینکه در ایالات متحده آمریکا به متولدین بین سالهای 1995 تا 2010 نسل z گفته میشود. آنها کسانی هستند که از ابتدای زندگیشان روی زمین به اینترنت دسترسی داشتهاند و سبک زندگیشان را براساس استفاده از اینترنت تعریف کردهاند. برخی این تعریف آمریکایی را به همه دنیا نسبت میدهند اما واقعیت ماجرا این است که نسل z در هر کشوری براساس زمان در دسترس قرار گرفتن و همگانی شدن اینترنت تعریف میشود.
تریسی فرانسیس در مقالهای که درباره نسل z نوشته است، میگوید: مطالعه ما براساس نظرسنجی صورت گرفته، چهار رفتار اصلی را در نسل Z مشخص کرد که همه آنها به یک عامل بستگی دارند: این نسل به دنبال واقعیت است. نسل Zها به بیان نظرات و احساسات فردی ارزش میدهند و از برچسبها دوری میکنند. آنها خودشان را برای انواع اهداف و انگیزهها بسیج میکنند و عمیقا به اثربخشی گفتوگو برای حل تعارضها و بهبود دنیا اعتقاد دارند. درنهایت به شیوهای کاملا تحلیلی و واقعگرایانه تصمیمگیری میکنند.
به همین دلیل است که از نظر ما، نسل Z »نسل حقیقتجو« تلقی میشود. در مقابل، نسل قبلتر، یعنی نسل هزاره، در عصر شکوفایی اقتصادی دنیا شکل گرفته و بر خودش متمرکز است. اعضای این نسل، ایدهالگراتر و ستیزهجوتر هستند و تمایل کمتری به پذیرش نظرات مختلف دارند. یکی از ویژگیهای مهم نسل Z شناخت بهتر خودشان و نیازهایشان است.
چیزی که باشندگان نسلهای پیش از اینترنت چندان با آن آشنا نبودند و اغلب در بزرگسالی و در پی اختلالهای رفتاری و مشکلات خانوادگیشان تلاش کردند تا به آن برسند. اما این نسل بهدلیل دسترسی به اینترنت و محصولات پس از اینترنت از جمله شبکههای اجتماعی مدام درحال توضیحدادن خودشان و تعریفکردن شخصیتشان هستند.
در ایران نیز این نسل خود را هر روز بر جامعه بیش از پیش تحمیل میکند. این نسل یعنی نسل دیجیتال مادرزاد، خواسته و حتی نوع بیان خود را دارد. وقایع هفتههای اخیر که از دیدگاه مسوولان با ظهور و بروز نسل »زد« ایران شکل گرفت، به همه مسوولان یادآوری کرد که باید این نسل را جدی گرفت و به خواستهایش توجه کرد. بهموقع آنها را قانع کرد و برای هر قدمی آنان را با خود همسو کرد.
آنچنان که عزتالله ضرغامی در توییتی عنوان کرد که باید حرف دهه هشتادیها را شنید و جدی گرفت. به باور بسیاری نوجوانان و جوانان امروزی، زبان مخصوص به خود دارند زیرا زیست آنان با نسلهای پیش از خود کاملا متفاوت است. این تصویری است که نسلهای قبلی بهندرت از خودشان داشتند و نسل جدید به کمک زندگی بر بستر اینترنت آن را به خوبی میشناسد. همین شناخت درست هم موجب میشود آنها نسبت به نیازها و خواستههایشان از جامعه و حاکمیت کمی جلوتر از نسلهای قبلی باشند.
نکته پایانی از منظر نگارنده مهدی حیدرپور اینکه نسل جدید مختص قرن بیستویکم است. در کتاب استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن بیستویکم عنوان شده که قرن بیست و یک قرنی است که در آن تغییرات پرشتاب فناوری اطلاعات رخ خواهد داد. در این دوران سری بودن و محرمانه زندگیکردن معنا ندارد. این نسل آگاه و مطلع است و نسبت به همهچیز احاطه دارد. نسل جدید ارزشهایی را مطرح میکند که برای ما غیرمنتظره است. چگونه برخی میخواهند با برنامههای گذشته نسل جدید را اداره کنند؟