خط فقر از اصطلاحاتی است که در رسانه بهوفور وجود دارد، اما ارائه تعریف دقیق میتواند ابهامات آن را برطرف کند. یکی از دلایل توجه به خط فقر، مساله تورم بالای کشور است که موجب شده خانوارهای ایرانی سال بهسال قدرت خرید کمتری داشته باشند. خط فقر بهصورت کلی به سطحی از درآمد گفته میشود که حداقل درآمد یک خانوار برای زندگی را شامل میشود. این میزان از درآمد با یافتن هزینه کل تمام منابع ضروری، که یک انسان بالغ بهصورت متوسط به آن نیاز داشته و مصرف میکند، محاسبه میشود. درآمد پایینتری از خط فقر، فقر مطلق است. وضعیتی که در آن افراد از منابع ضروری برای ادامه زندگی بهکلی محروم هستند.
در این خصوص عدمتناسب بین درآمدها و افزایش قیمتها بهقدری است که به گفته کارشناسان خط فقر به مرز 18 میلیونتومان رسیده است، هرچند شاخصهای تاثیرگذار در اعلام نرخ تورم در شهرها و مراکز استان باتوجه به دلایلی چون مسائل اجتماعی و فرهنگی متفاوت است. اما افزایش قیمت اقلام اساسی و غیراساسی در کشور به هیچوجه تناسبی با افزایش میزان حقوق و درآمدهای مردم ندارد و در این بین افراد بیشتری از دایره سطح درآمد متوسط خارج شده و به گروه آسیبپذیر میپیوندند. بررسیهای آماری حاکی از آن است که »خط فقر مطلق« برای خانوار 4نفره تهرانی، در سال 1401 به میزان 12 میلیونتومان برآورد میشود.
البته این رقم برای نواحی مختلف، متفاوت است؛ بهنحویکه خط فقر در استان سیستان و بلوچستان، برای خانوار 4نفره به میزان 3 میلیون و 200 هزارتومان در نظر گرفته شده است. تفاوت این ارقام بهدلیل تفاوت هزینهها نظیر مسکن و برخی خدمات بوده و آمار متوسط کشوری در سال 1401 نیز رقمی معادل 6 میلیون و 350 هزارتومان گزارش شده است. باید تاکید کرد این آمار برای »خط فقر مطلق« ارائه شده است؛ به این معنی که افراد با درآمد کمتر از این سطح، برای برآورد حداقل نیازها با مشکل روبهرو میشوند. آخرین برآوردها حاکی از آن است که حدود یکسوم از جمعیت کشور نیز در فقر مطلق قرار دارند.
در سالهای اخیر، برخی سیاستها نظیر افزایش یارانه نقدی برای کاهش جمعیت فقیر در نظر گرفته شده است؛ اما بالا بودن سطح تورم و کاهش رشد اقتصادی در یک دهه اخیر، باعث افزایش جمعیت فقیر کشور شده است. به گفته نمایندگان مجلس این وضعیت باعث نارضایتی مردم شده است و تحمل آن را حتی برای نمایندگان مجلس سخت کرده است. به نظر این گروه افزایش حقوقهای ناچیز 900 هزار و یا 2 میلیونتومانی دردی از مشکلات گرانیها را دوا نمیکند و در صورتیکه راهکاری اساسی در این خصوص اندیشیده نشود تبعات منفی این رویکرد به دیگر حوزههای اجتماعی و خانوادگی کشانده خواهد شد.
این درحالی است که برخی از کارشناسان اعلام خط فقر 18 میلیونتومانی در جامعه را باتوجه به شاخصهای تاثیرگذار آن بیشتر شامل حال خانوادههای 4نفره و ساکن شهرهای بزرگ میداند و معتقدند که این تحلیل آماری برای شهرستانها و تعداد کمتر خانوارها درست نیست. اما یکی از دلایل بالا بودن میزان خط فقر در تهران و کلانشهرها، بالا بودن هزینه مسکن در این شهر است و به همین خاطر میتوان گفت در شهرهای دیگر و در نقاط روستایی خط فقر پایینتر از عدد مذکور است. پایینترین میزان خط فقر نیز در استان سیستان و بلوچستان برای خانوار 4 نفره حدود 3 میلیون و 200 هزارتومان برآورد شده است.
بنابراین خط فقر در سال 1401 در کل نواحی ایران عددی در بازه عددی 3 میلیون و 200 هزارتومان تا 12 میلیونتومان است. بنابراین گفتن یک رقم برای خط فقر کل کشور کمی گمراهکننده است. برآوردها حاکی از این است که در سال 1401 حدود یکسوم از جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق قرار داشته باشند. به بیان دیگر این افراد نیاز به سیاستهای حمایتی دارند که از فقر مطلق رهایی پیدا کنند. افزایش رشد اقتصادی در سالهای متوالی که منجر به رشد درآمد سرانه میشود و بهبود سیاستهای حمایتی میتواند جمعیت قابلتوجهی را از فقر مطلق رهایی یابد. اما سوالی که پیش میآید این است که چرا برخی آمار از خط فقر، بیش از حد منعکس شده است.
از نگاه نگارنده مهدی حیدرپور ، برخی خطاها ممکن است باعث بیشنمایی خط فقر شود. گذشته از میزان و حد خط فقر، در صورتیکه دولت در این زمینه اقدام به ارائه لایحه نکند مجلس باید طرحی را ارائه کند تا در راستای همکاری با دولت معضل گرانی و کاهش توان خرید مردم را بهبود بخشد چون در غیر اینصورت صدمات وارده حاصل از این مشکل که اکثریت جامعه با آن سر و کار دارند مخاطراتی جدی برای خانوادهها و جامعه بهوجود میآورد.
باید دید مردم تا کجا در زیر خط فقر یا همان فقر مطلق میتوانند، تاب بیاورند؟ فقر یکی از علل و عوامل نارضایتی مردم از دولتهاست که اتفاقا دلیل بسیار محکمی برای اعتراض است. پس دولت در قدم اول باید تکلیف خط فقر را مشخص کند تا بتواند جمعیت کثیری که به زیر آن پرتاب شدهاند را نجات دهد.