بیش از یک ماه است که استان سیستانوبلوچستان در تبوتاب به سر میبرد. بهتازگی تصاویری از اعتراضات در شهرستان خاش استان سیستانوبلوچستان منتشر شده است که قاعدتا هیچ ایرانی وطنپرستی نه خسارت به اموال عمومی را میپسندند و نه مرگ هیچکدام از ایرانیان را میپسندد.
اما ادامه اعتراضات در سیستانوبلوچستان به این علت است که هرچند استان سیستانوبلوچستان بخشی از خاک ایران است و بهلحاظ مشمولیت خاکی، تفاوتی با سایر نقاط کشور ایران ندارد. اما تفاوتهای دیگری دارد که سالهاست طعم درد مداوم را به بومیان این منطقه چشانده است. در بلوچستان بیکاری بیداد میکند.
مردان به ناچار به سوختبری و قاچاق آن روی میآورند. زنان سوزن میزنند تا شاید درآمدی در کنار یارانهای که هر ماه به حساب خانوادهها واریز میشود، داشته باشند. برخی خانوادهها در مناطقی از خاک بلوچستان، تنها با همین یارانهها زندگی را میگذرانند.
روستاها آب ندارند و با تانکر برای آنها آب برده میشود. گاهی در یک روستا ممکن است یک شتر و دو گاو لاغر ببینید یا حتی آن را هم نبینید و این تمام دارایی دامی روستاست. کشاورزی نابود شده و میوه از پاکستان و البته با قیمتهای بالا وارد میشود.هموطنان بسیاری شناسنامه ندارند. کودکان میل بسیاری به پیشرفت دارند و از بهره هوشی بالایی برخوردارند.
با اینهمه با مشکلات بسیاری برای سرویس مدارس مواجهاند چرا که روستاها تنها تحصیلات ابتدایی را پوشش میدهند. همواره در تمام دورههای انتخاباتی این کشور شرکت کرده و همیشه بالاترین آمار شرکت در انتخابات را داشتهاند.
به این دلیل که تا بهحال، همواره امیدوار به تغییر بودهاند. امید داشتن و صبر برای اینکه در کنار سایر هموطنان خود در جایجای ایران، در آسایش و آرامش زندگی کنند.
علاوه بر این بایستی به این نکته هم اشاره شود که سیاستمداران و دولتمردان از فعالیتها و اقداماتی که در راستای خدمت به جامعه انجام میدهند، دفاع میکنند و در برخی مواقع معتقدند خدماتی که ارائه میکنند، در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله برخی کشورهای پیشرفته کمتر نمونهای از آن وجود دارد؛ مثلا اقدامات و هزینههایی که برای بهداشت در قالب بیمه سلامت انجام میدهند، در نوع خود کمنظیر است، اما چرا برخی از افراد جامعه احساس رضایت نمیکنند؟ چرا کماکان گروههای مختلف اجتماعی احساس بیعدالتی میکنند؟
جواب برخی سیاستمداران این است که باوجود اقدامات حمایتی و فعالیتهای خدماتی چشمگیر آنها اطلاعرسانی ضعیف است و به همین دلیل جامعه در جریان این اقدامات قرار نمیگیرد. پاسخ برخی دیگر این است که بهدلیل فعالیتها و اقدامات نامناسب و گاهی بیعملی دولتمردان قبل زمان میبرد تا جامعه از فعالیتهای چشمگیر آنها مطلع شود و قدردانی کند. برخی نیز معتقدند جامعه ایران بسیار کمالطلب و پرتوقع است و فعالیتها هر چقدر هم چشمگیر باشد، افراد احساس رضایت نمیکنند یا اینکه افراد مطلع نیستند که این خدمات در کمتر کشوری بهصورت رایگان یا ارزان ارائه میشود.
بنابراین اگر احساس بیعدالتی در میان افراد جامعه وجود دارد یا به ضعف در اطلاعرسانی یا بیعملی دولتمردان قبلی یا به کمالطلبی و پرتوقعی مردم و بیاطلاعی آنها از واقعیت سایر کشورها برمیگردد؟ اما مشکل چیست که در فاصله یک ماه دو حادثه مشابه اتفاق میافتد؟ چگونه درحالیکه از حدود یک ماه قبل استان ملتهب بوده، تمهیدات لازم برای آرامکردن فضا انجام نشده است. در اینجا باید همه بدانیم که اقتدار نظام و دولت، مخصوصا در این استان با رویکرد چندساحتی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی (امنیتی همهجانبه که هم جانب مردم را بدارد و هم جانب نظام را) حاصل میشود. این تجربه را گذشته استان سیستانوبلوچستان به ما آموخته است.
این را پاسگاهها و برجکهای فراوان ساختهشده در جادهها و در گوشه و کنار استان که الان بلااستفاده مانده، گواهی میدهد. این حقیقت را دیوار مرزی شمال استان و پیامدهای آن یادآوری میکند. اینک با وقوع درگیری در خاش، قبل از تندترشدن فضا و بسط ناآرامیها در نقاط دیگر استان، لازم است هرچه سریعتر، تدبیری در سطح ملی مبنی بر رسیدگی مدبرانه و دقیق به حوادث و احقاق حقوق مردم و آسیبدیدگان اتخاذ شود؛ تدبیری شفاف و فیصلهبخش که موردپذیرش دوسوی ماجرا باشد و همه خود را ملزم به تبعیت از آن بدانند و از همه مهمتر مردم آن را احساس کنند. این تدبیر، رویکردی متفاوت دارد. همراه با انعطاف و بر مبنای انصاف و عدالت است، تا مردم به آن اعتماد کنند. علاوه بر آن، بهوجود آمدن هرگونه دوقطبی بین مردم استان، همزیستی و وحدت جامعه را به مخاطره خواهد انداخت. البته نقش نخبگان استان و کشور در آگاهیبخشی و هشیاری مردم استان سیستانوبلوچستان هم قابلتوجه و موثر است.