جامجهانی 2022 قطر برای ایران و ایرانی تمام شد. خیلیها میخواهند اینطور وانمود کنند که عملکرد خوبی داشتیم چون ولز را بردیم و برای اولینبار بیشتر از 2گل در جامجهانی زدیم و یک تیم اروپایی را شکست دادیم، موفقیت خوبی کسب کردیم ولی اینگونه صحبتها و تفکرها بسیار دارای نکات سطح پایینی است برای فوتبالی که رده اول آسیا را یدک میکشید و چند دوره قهرمان آسیا شده و بازیکنانش دارای بهترین عملکرد در کشورهای اروپایی هستند.
هربار که تیمملی پیروزی مهمی را رقم میزد من احساس دوگانهای داشتم. از یک طرف مثل همه ایرانیها در پوست خودم نمیگنجیدم و ازطرفی دیگر نگران بودم که اگر همین یک دلخوشی هم از دست برود دیگر باید به چه چیزی تکیه کنیم؟ حالا این نگرانی بیشتر شده است.
به جایی رسیدهایم که همین دلخوشی ممکن است به دلایل فرامتنی به عکس عمل کند. یعنی چیزی که میتوانست در مواقع بحرانی در مقام منجی ظاهر شود و اختلافها و گسلها را از میان بردارد ممکن است خودش به یک بحران بدل شود و مایهی اختلاف و چنددستگی.
در یک وضعیت متعادل و شرایط غیرحساس اصلا فوتبال عهدهدار چنین نقشی نیست. همهچیز سر جای خودش هست و فوتبال هم بهعنوان یک ورزش و یا یک صنعت سرگرمیساز کار خودش را انجام میدهد اما وقتی همه بار کمکاریها و ندانمکاریهای یک سیستم میافتد روی دوش فوتبال وضعیت فرق میکند.
آیا فوتبال قادر است جور همه مصیبتهای یک کشور را بر دوش بکشد؟ اگر هم بتواند گاهی چنین وظیفهای را عهدهدار شود آیا میتواند این وظیفه را برای همیشه عهدهدار شود؟ سرزمینی با بیش از هشتاد میلیون جمعیت و آن تاریخ باشکوه و آنهمه سرمایه اجتماعی و انسانی وقتی کارش به جایی برسد که همه امیدش در ساق پای یازده نفر فوتبالیست جمع شود باید ترسید.
حالا عملکرد ما در حوزه سیاست و فرهنگ و اجتماع کار را به جایی رسانده که فوتبال هم نتوانست ما را به جایی برساند. همان دوقطبیهای کاذبی که هیچوقت جدی نگرفتیمشان و گاهی حتی با ندانمکاریهایمان به آن دامن زدیم حالا گریبان فوتبال ما را هم گرفته است.
حالا فوتبال که در بدترین شرایط مایه وحدت و همدلی ما بود و میتوانست در بحرانیترین شرایط دلهایمان را به یکدیگر نزدیک کند و اختلافهایمان را کمرنگ، خودش دارد به یک مساله اختلافبرانگیز تبدیل میشود.
یک عده از ما طرفدار سرود خواندن بچههای تیمملی هستیم و یک عده از ما مخالف آن. یک عده از ما طرفدار شادی پس از گل هستیم و یک عده مخالف آن. یک عده از ما طرفدار شعاردادن بازیکنان هستیم و یک عده مخالف آن. به قول شاملو: هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم.
امروز هیچ اتفاق سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی قادر نیست همه ما را با اینهمه اختلافات رنگارنگ کنار یکدیگر بنشاند. بخت با مردان تیمملی همیشه یار نبود و بر اثر بیدرایتی مسوولان، مربی نهچندان توانمندی بر سر کار آمد. بهنظر میرسد فوتبال در این روزها یکی از آخرین سرمایههای اجتماعی ما بود که دیگر از دست رفته است.
توییتر ما
https://twitter.com/moshklatemardom