نامگذاری دهه چهارم انقلاب با نام دهه پیشرفت و عدالت واکنشهایی را در میان جامعه دانشگاهی کشور در پی داشت. از یک سو این پرسش مطرح شد که در ادبیات تئوریک همواره دو مساله توسعه و عدالت در تقابل با هم تلقی میشوند، این بار چرا پیشرفت در کنار عدالت قرار گرفته است. بهعبارت دیگر توسعه و پیشرفت چه نسبتی با هم دارند؟ و توسعه چه میزان از معنای مفهومی پیشرفت را در بردارد.
از سوی دیگر نیز این مساله مطرح شد که با توجه به ابهام موجود در نسبت عدالت و توسعه، رابطه پیشرفت و عدالت چیست؟ توسعه در ادبیات متعارف هدف اصلی علم اقتصاد تلقی میشود و عملا این که آیا توسعه به عدالت بیشتر میانجامد مهم تلقی نمیشود. توسعه و پیشرفت از اساسیترین دغدغههای ذهنی اندیشمندان و متفکران بوده است.
برخی اندیشمندان توسعه را تغییرات کیفی در خواستههای اقتصادی، نوع تولید، انگیزهها و سازمان تولید میدانند در حالی که برخی دیگر آن را نوعی تکامل فکری و فرهنگی جامعه ارزیابی میکنند. در مفهوم علمی، توسعه، مبین یک نوع بازسازی کامل جامعه و بهعبارت دیگر، تحول تمدنی به تمدن دیگر است. (قرهباغیان، 1370) سازمان ملل متحد توسعه را این گونه تعریف نموده است: توسعه فرایندی است که کوششهای مردم و دولت را برای بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هر منطقه متحد ساخته ... آنها را بهطور کامل برای مشارکت در پیشرفت ملی توانا میسازد.
در تکمیل مقدمه عنوان شده بایستی اذعان نمود پذیرش ایجاد تحول در تولید سنتی و تلاش برای دستیابی به تولید صنعتی گام اولیه توسعه است. ولی تحولات ناشی از ادبیات توسعه به اینجا ختم نمیشود.
ایجاد نظام حقوقی مناسب با تولید، دستیابی به هنر متناسب با تولید، ایجاد تغییرات سیاسی برای رونق تولید و در نهایت ایجاد فرهنگ مادی متناسب با تولید مدرن از گامهای بعدی توسعه است. بههمین سبب بعضی از متفکران توسعه را نوعی تغییر تمدنی میدانند؛ تغییری که متاثر از مبانی معرفتی و پیشینه تاریخی خاص خود است. بنابراین توسعه یافتن برای جوامعی که این مبانی معرفتی را ندارند، پیشرفت به معنای واقعی نخواهد بود.
از سوی دیگر توسعه، جدای از اخلاق و معنویت مطرح میشود و در آن به ساحت ماورایی انسان کمتر توجه میشود. الگوی پیشرفت در مقابل این دو نقص اصلی توسعه مطرح میشود. تفاوت الگوی پیشرفت با الگوی توسعه در این است که اولا الگوی پیشرفت متاثر از شرایط تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی، زمانی و مکانی هر کشور است.
به بیان روشنتر مبانی معرفتی در الگوی پیشرفت لحاظ میشود. و ثانیا به جنبههای روحانی و معنوی انسان توجه میشود. از سویی دیگر پیشرفت برای همهی کشورها، یک الگوی واحد ندارد. زیرا در این مفهوم سیاست خاصی در نظر گرفته شده که قابلیت تنوع در الگوها و قبل از آن شاخصها را پیدا میکند. شرایط گوناگون مثل شرایط تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، طبیعی، انسانی و در نهایت زمانی و مکانی شاخصهای پیشرفت را تعیین میکند و در نتیجه الگو و مدل دستیابی و تسریع پیشرفت نیز از این شرایط متاثر خواهد بود. بهعبارت دیگر ممکن است یک مدل پیشرفت با توجه به مقتضیات یک کشور، مدل مطلوبی باشد؛ اما همان مدل برای کشور دیگری نامطلوب باشد.
زیرا شرایط بومی و تاریخی آن کشور، با کشور دیگر متفاوت است. نگرش تاریخی به چگونگی پیشرفت بسیار ضروری است. اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که چرا بعضی از کشورها پیشرفت کردهاند و چرا الگو و وضعیتی خاصی برای آنها پیشرفت تلقی میشود باید بسترهای تاریخی آن کشور را بررسی کنیم و ببینیم که آن کشور در طول تاریخ خود چه تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را پشت سر گذاشته است. در این صورت تصویر درستی از وضعیت فعلی این کشورها خواهیم داشت.
بررسی صرف وضعیت فعلی بعضی از کشورها، القا این وضعیت بهعنوان بهترین حالت ممکن و سعی در دیکته کردن آن برای سایر کشورها احتمالا به نتیجه نخواهد رسید. سامانه حکمرانی باید مردم جامعه را به سعادت و رفاه برساند تا کارآمد باشد. در سپهر حکمرانی کشور برخی مفاهیم قطبی شده و دارای بار معنایی متضاد شدهاند. طرفه آنکه جامعه با هوشمندی وقتی سخن از هدفمندی میزنیم آن را به افزایش قیمتها تفسیر و خصوصیسازی را اختصاصیسازی و چابکسازی را اخراج نیرو برداشت میکند.
در این میان »توسعه و پیشرفت« است که میتواند با ایجاد امید چون ریسمان نجاتبخشی کشور را به جلو ببرد، چراکه در تمام سطوح حاکمیت از حداقل تعارض برخوردار است. به پدیدههای مانند فیلترینگ، برجام، FATF FATF و... بنگریم تماما با تعارضات و موانع داخلی و خارجی مواجه هستند لیکن »توسعه« از این منظرخوششانس بوده است. خوششانسی که به قیمت خون امیرکبیرها و خوندل کارگزاران توسعهگران تمام شده است. توسعه و پیشرفت در عرصه داخلی مانند افزایش بنیه دفاعی در عرصه خارجی مورد توافق همگانی است.
برای تحقق توسعه پایداردو اصل »فرهنگ توسعهپذیری جامعه« و »ظرفیت بازار و پیشبینیپذیر بودن اقتصاد محلی« لازم است که این دو درکمتر جای کشور توامان یافت میشود از این منظر مناطق آزاد ایران میتوانند امکان مطلوبی برای توسعه باشند و در این میان جزیره زیبای کیش این خاک پاره مرجانی از فرصت جذب بالای سرمایه به جهت تحقق پروژههای توسعهای برخورداراست. عدهای پیشرفت را همان توسعه تعبیر کردند و یا حداقل در ادبیات موجود توسعه به جستجوی تعریف پیشرفت و مختصات آن پرداختند.
هر چند پیشرفت با مفهوم توسعه شباهتهای زیادی دارد اما تبیین آن بهطور کامل در ادبیات توسعه موجود بهویژه در چارچوب اقتصاد متعارف یافت نخواهد شد. واژه توسعه، در اصطلاحات سیاسی و جهانی و بینالمللی بسیار پرکاربرد و رایج است و در طول زمان معنا و ماهیت خاص خود را پیدا کرده که ابزارها، دلالتها و مصادیق ویژه خود را دارد. در مقابل واژه »پیشرفت« بهدنبال تبیین و حتی تعریف یک چارچوب مفهومی دیگر است که هنوز بهصورت کامل تبیین نشده و حد و مرز آن با سایر مفاهیم مشابه مشخص نشده است. پیشرفت باید در طول زمان شاخصهها و مولفههای خود را در ادبیات تئوریک بگنجاند.