رشداحزابشایدوقتیدیگر
احزاب سیاسی ایران به رغم، پشت سر گذاردن سابقهای یکصد ساله در زمینه مشروطهخواهی و فعالیتهای پارلمانتاریستی، نتوانستهاند الزامات بایستهی مرتبط با فعالیت حزبی، در یک نظام سیاسی را رعایت کنند.
به واقع از زمان مشروطه تاکنون گروهها و احزاب سیاسی نتوانستهاند به سطح پایداری از پویایی در جامعه ایران دست یابند. درتکمیل مقدمه عنوانشده بایستی اذعان نمود: احزاب، امروزه یکی از ابزارهای مشارکت سیاسی مردم و مهار قدرت در جوامع دمکراتیک محسوب میشود.
جوامعی که نظام سیاسی آنان بر انتخابات، پارلمان و امثال آن مبتنی است، وجود احزاب را یک ضرورت شمرده و فقدان آن را خلأی در صحنه سیاسی قلمداد میکنند، بهطوری که هم مردم در انتخاب مدیران جامعه، نمایندگان مجلس و امثال آن دچار مشکل میشوند و هم زمینه به صحنه آمدن افرادی که سابقه روشنی در عرصه سیاسی ـ اجتماعی جامعه ندارند و یا لااقل برای مردم شناخته شده نیستند، فراهم است.
از این رو احزاب را برای نهادینه و شفاف شدن فعالیتهای سیاسی لازم میشمارند. بهعبارتی دیگر احزاب در نظامهای دموکراتیک یکی از ارکان دموکراسی است. بهویژه در نظامهایی که میخواهند به شکلی واقعی دموکراسی را نهادینه کنند، نقش احزاب هم در نظام حقوقی آن کشورها و هم در ساختار حقیقی وحقوقی قدرت، پر رنگ تعریف شده است. در نظامهای مدرن پارلمانها برآمده از احزاب سیاسیاند و جریانات مستقل اگر چه امکان حضور در رقابتها را پیدا میکنند اما چونان احزاب حرفهای تاثیرگذار نیستند.
این احزاب هستند که در نظامهای پارلمانی بیشترین نقش را ایفا میکنند. از منظر اجتماعی و سیاسی نیز احزاب با رقابت با یکدیگر، در حقیقت، برنامهها و راهبردهای خویش را جهت توسعه کشور به رای مردم میگذارند. نهاد انتخابات بهترین فرصت را برای داوری مردم نسبت به برنامههای آنان فراهم میآورد. توسعه سیاسی نیز در گرو رفتارهای حزبی است. زیرا در اینجا رقابت قبل از رقابت افراد با یکدیگر، رقابت با برنامههای رقیبان برای اداره کشور و رشد و توسعه آن است.
در این خصوص کارشناسان مسائل سیاسی ابراز نمودهاند: یکی از راههای دستیابی به جامعه مدنی در ایران تقویت نهادهای اجتماعیست، شکلگیری و ادامه حیات صحیح نهادها در جامعه میتواند به استقرار جامعه مدنی کمک شایانی کند. در جامعه امروز ایران این نهادها میتوانند مشارکت سیاسی را بالا برده و رقابت سیاسی و تحرک اجتماعی سالم به وجود آورند. البته شرط آن قانونمند بودن دولت است. احزاب و گروههای سیاسی هم نقش بهسزائی در این زمینه به عهده دارند. آنها در صورتی میتوانند تاثیرگذار باشند که اولا درست تشکیل شوند و ثانیا کارکردهای واقعی حزب را به نمایش بگذارند. با نگاهی به تاریخ احزاب در ایران به این نتیجه میرسیم که، کمتر حزبی دارای این شرایط بوده است. استقرار جامعه مدنی بدون انجام صحیح وظایف حزبی راه دشواری را خواهد پیمود .
علاوه بر این این نکته قابل تامل است که دموکراسی بدون تکیه به احزاب آزاد و رسانههای آزاد تقریبا امری محال است و اگر حاکمیتهای غیر دموکراتیک را نتیجه ندهد، شبه دموکراتیک و نسخه بدل نوعی دیکتاتوری است، زیرا در این نوع کشورها از سویی تفکیک قوا وجود دارد ولی از سوی دیگر نهادهای آن مفقود است.
جالب آنکه بزرگترین مانع در جوامع غیر دموکراتیک یا شبهدموکراتیک، عدم آگاهی مردم و عدم تمایل حاکمان نسبت به نقش و تاثیر احزاب در توزیع قدرت و منافع آن برای ملت است. به هر حال احزاب سیاسی، همزاد و به تعبیری لازمه نظامهای سیاسی مردمسالار جدید (دموکراسی پارلمانی) هستند و این احزاب هستند که در نظامهای پارلمانی بیشترین نقش را ایفا میکنند. از منظر اجتماعی و سیاسی نیز احزاب با رقابت با یکدیگر، در حقیقت، برنامهها و راهبردهای خویش را جهت توسعه کشور به رای مردم میگذارند.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور"به نظر میرسد امروز که سخن از توسعه سیاسی در جامعه اسلامی و نوپای ما مطرح است و فعالیّت سیاسی احزاب یکی از مظاهر توسعه سیاسی شمرده میشود، تامّل در »پدیده احزاب سیاسی«، اهداف، انگیزهها، ارتباط آنها با یکدیگر، ارتباطشان با ولایت فقیه بهعنوان رکن جامعه و امثال آن امری ضروری است، شاید تجدید نظر در پارهای از عناصر و مفاهیم »احزاب سیاسی« متعارف در جوامع پیشرفته، لازم باشد تا فعالیّت سیاسی در این قالب با ارزشها، تعالی دینی و مبانی و ارکان جامعه اسلامی ما هماهنگ شود و نگرانیها به حدّاقل برسد.