انتخاب دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، شوک عجیبی در عرصه سیاست در جهان معاصر بود. از آنجا که این کشور از نظر و منظرهای گوناگون در عرصه سیاست بینالمللی از تاثیرگذارترینهاست، انتخاباتش نیز مورد توجه جهانیان واقع شده است.ظهور ترامپ نه تنها ظهور پدیدهای نو در عرصه سیاست داخلی آمریکا، که ظهور جهانی جدید در عرصه بینالمللی خواهد بود.
درتکمیل مقدمه عنوان شده بایستی اذعان نمودانتخابات ریاستجمهوری آمریکا به پایان رسید. پیروز واقعی این انتخابات دونالد ترامپ و بازنده واقعی آن هیلاری کلینتون نبود. برنده این انتخابات تودههای خشمگین بودند و بازنده آن نخبگان ناآگاه. انتخابات سال ٢٠١٦، جدال مرسوم حزبی برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری آمریکا نبود که اگر چنین بود، اینگونه طرفین دعوا، یکدیگر را لجنمال نمیکردند، بلکه نبردی برای «بودن آمریکا» و «شدن آمریکا» بود.
به عبارتی دیگر انتخاب ترامپ را شاید بتوان یکی از آن غیرمنتظرههای دنیای سیاست نامید و در حالی که بسیاری از تحلیلگران شانس پیروزی کلینتون نامزد دموکراتها را بسیار بیش از نامزد جمهوریخواهان میدانستند و نظرسنجیها هم این امر را مورد تایید قرار میداد، اما ۸ نوامبر روز شانس ترامپ بود و روز پیروزی جمهوریخواهان.
حال نکته مهمی که در این بین ذهن هر خواننده ای را به خود مشغول خواد کرد ، بحث آینده ایران و منطقه خاورمیانه طی 4سال آینده خواهدبود.
دراین خصوص کارشناسان مسائل سیاسی ابراز داشته اند:در کوتاهمدت شاهد تغییراتی نخواهیم بود اما در دراز مدت ممکن است شاهد تحولاتی باشیم که آن تغییرو تحولات زیاد چشمگیر نیست زیرا آقای اوباما از خود یک شخصیت صلح جو در روابط بینالملل درست کرد، اما در سیاست همیشه حاصل کار را میسنجد نه قولها، وعدهها و شعارهای داده شده را. حاصل کار درباره ایران و خاورمیانه هم همانی است که جورج بوش میخواست. آنچه امروز در سوریه میگذرد حاصل برنامهای است که اسرائیل شروع کرد، عربستان سعودی به آن دامن زد و دولت آقای اوباما آن را تقویت کرد، حتی تا آنجایی که به عربستان سعودی اجازه داد رسما ارتش خود را وارد سوریه کند. علاوه بر این عربستان و رژیم صهیونیستی دوستان استراتژیک و ژئوپلتیک آمریکا هستند و ایالات متحده حاضر نخواهد شد دوستان خود را از دست دهد. بنابراین چه کلینتون روی کار میآمد چه حالا که ترامپ رئیسجمهور شده است، این سیاست کما فیالسابق ادامه پیدا میکرد و تغییری چندانی نباید برایش متصور میشد.
علاوه براین گروه دیگری از تحلیلگران نیز اگرچه پیروزی ترامپ را با پایان نبرد سوریه و بحران خاورمیانه برابر میدانستند، با استناد به اینکه بیگانهستیزی و تشدید حضور دشمنی خارجی بخش جداییناپذیر از سیاست خارجی آمریکاست، اعتقاد داشتند ترامپ از فردای نابودی داعش، دشمن دیگری جایگزین میکند و در این میان گفتمان «ایران مانند امالقرای اسلام»، ایران را به دشمن بعدی آمریکا تبدیل میکند.
نکته قابل تامل در سیاست ترامپ این موضوع است که ترامپ خود را ضدبرجام معرفی کرده است. خوشبختانه عبور موفقیتآمیز دولت تدبیر و امید از دالان سخت مذاکرات طی گفتوگوهای متعدد و خارج کردن پرونده هستهای از شورای امنیت، ابتکار عمل را از دست آمریکا برای اقدام افراطی علیه ایران با همکاری جامعه جهانی را سلب کرده است. شکافی عمیق بین اتحادیه اروپا و آمریکا از نظر نگاه به بحرانهای جهانی شکل گرفته است که میتواند فرصتی برای ارتقای روابط ایران و اتحادیه اروپا باشد. حمایت قاطع و آشکار آیپک (لابی قدرتمند اسراییل درآمریکا) از خانم کلینتون، وابستگی سیاستهای خارجی آمریکا به منافع اسرائیل را تحتالشعاع قرار خواهد داد. از طرفی حمایتهای مالی گسترده عربستان به کلینتون و وضوح شکاف بین ترامپ و عربستان میتواند این کشور را در زیادهطلبیهای منطقهای و نیز سیاستهای ضد ایرانیاش دچار تردید اساسی نماید.
در پایان و به نظر نگارنده"مهدی حیدرپور"حالا ترامپ که در جریان مبارزات انتخاباتی از پارهکردن برجام و سرنگونی داعش سخن گفته بود، به قدرت رسیده و باید دید رفتارش چقدر با شعارهای انتخاباتی او هماهنگ است.
به عبارتی دیگر بایددید سیاست ترامپ در قبال مسائل منطقهای چگونه خواهد بود و البته برکسی پوشیده نیست که روسای جمهور در ایالات متحده آمریکا باید تابع ساختار سیاسی این کشور باشند و در راستای آن حرکت کنند و همین است که سبب میشود برای ایران تفاوتی نکند که رئیس جمهور آمریکا کیست و چه وعده های داده است. ایران همیشه سربلند ،باعزت، قدرتمند و سرافراز است.