در ابتدا بایستی به این نکته اشاره کرد که: برای اصلاح امور و التیام درد مشترک، راهی جز مشارکت موثر در انتخابات و رایدادن وجود ندارد. حل مشکلات معیشتی و اقتصادی کشور در گرو حل مشکلات سیاسی و مدیریتی است. هیچ شهروند آگاه و توانمندی نمیتواند دچار یاس، دلمردگی و دلزدگی شود. در مکتب ما یاس با ایمان قابل جمع نیست. سکوت توام با بیتفاوتی جز بهمعنی سازش و همراهی با دلواپسان و انحصارگران نیست.
کسانی که در سالهایی نهچندان دور بهرغم برخورداری از ثروت افسانهای نفت قادر نشدند ذرهای از مشکلات و مسائل مملکتی را حل کنند با برداشتها و رفتارهای خودسرانه و ماجراجویانه و سوءاستفاده از مقدسات ملت، اعتماد مردم را مخدوش کردند و به آرمانهای بلند و جاودانه انقلاب اسلامی یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی خاصه جمهوریت نظام، آسیبهای فراوان وارد آوردند، با اصرار و ابرام بر سیاستهای افراطی و ماجراجویانه، دنیا را بر علیه کشورمان تهییج کردند و شان و منزلت ایرانیان را در سراسر گیتی زیر سوال بردند.
بهنام عدالت، زهر در کام حقیقت و به نام مهر و محبت، قهر و خصم قسمت چکیدگان انقلاب، یاران امام و دلسوزان ملک و ملت شد. اقتصاد ایران، سالها برخلاف بینش اسلامی و تحولات عصر اقتصاد تولیدی و صنعتی شنا کرد و به آبشار پرخطر برده شد. برای ملت ایران نیز، شدیدتر از وضعیت امروز جامعه، فقر، بیکاری، آسیبهای اجتماعی، فشارهای اقتصادی و یاس و افسردگی به ارمغان آورد و روزمرگی، بیبرنامگی، سوداگری و رفتارهای فراقانونی و سلیقهای و محاسبات سرانگشتی را در کشور رایج کرد. در زیر سایبان درخت بهظاهر خدمت در باطن ریاست، چنان بساط قدرتپرستی، مقدسمآبی، ریاکاری و مداهنه برپا کردند که غیر از خود هیچکس را در این کشور مستعد پهناور و پرجمعیت ندیدند.
برای مطرحکردن خود همه رقبای خویش را تخریب کردند. اکنون نیز، تمام جنبوجوش و هیجان جریان تمامیتخواه در سراسر کشور، قبضه مجدد قدرت با سیاهنمایی مطلق وضعیت موجود جامعه و طرح وعده و وعیدهای شیرین و پخش دانههای خوشرنگ دام است.
بر عموم دوستداران ایران و دلسوزان ملک و ملت است که با درک عمیق موقعیت بسیار حساس فعلی ایران و با وقوف کامل به نارساییها، بیمهریها و مشکلات بسیار حاد و بحرانی اقتصادی کشور و ضرورت استمرار تعامل سازنده با دنیا و کشورهای پیرامونی بهمنظور افزایش سرمایهگذاری و ثروت ملی، وارد عرصه رقابت انتخابات پیش روی مجلس شده و مشارکت فراگیر ملی را از هموطنان نازنین مطالبه کرده و با مشارکت سرنوشتساز ایرانیان آگاه و حقطلب، نوسازی اجتماعی و سیاسی با تغییر مثبت در مجلس شورایاسلامی ایران کلید بزنند.
واپسگرایی مذموم و ناپسند است، به عقب باز نمیگردیم. بیتردید حضور چشمگیر مردم در پای صندوقهای رای، پلی است برای تحقق حکمرانی خوب با دینباوری و سیره علوی؛ اجراییشدن عموم اصول قانون اساسی در مورد اقوام و سایر حقوق اساسی شهروندان و عدالت در توزیع ثروت ملی در همه مناطق کشور و نیز پل بینملل، ثروت و سرمایهگذاریها و ظرفیتهای فراوان اشتغال جوانان را میتوان برای ایرانیان به ارمغان آورد. به هرحال وضعیت کشور بیمارگونه است و راهکار خروج از وضعیت فعلی انتخابات رقابتی و آزاد است.
بهواسطه اجرای برخی سیاستها اگر نگوییم در وضعیت بحرانی، حداقل در وضعیت دشوار قرار داریم و مسائل اجتماعی در کشور این جنبه را دارند که به مشکل بزرگتر تبدیل شوند. برای مثال معضل پدید آمده در روستای چنارمحمودی لردگان که مسئلهای اجتماعی بود، رنگ و بوی سیاسی بهخود گرفت. مثال دیگری که در این رابطه میتوان مطرح کرد، رفتن و یا نرفتن بانوان به ورزشگاه است که با واکنشهای صورت گرفته، به یک مسئله سیاسی بدل شد.
اگر کمی عقبتر برویم مسئله ناآرامیهای دیماه 96 هم چنین وضعیتی داشت و مجموعه این مسائل نشان میدهد جامعه ما در وضعیت نرمال قرار ندارد. حتی اگر شرایط فعلی را بحران ندانیم، باید گفت که در شرایط معمولی هم قرار نداریم. پس برای اصلاح امور و التیام درد مشترک، راهی جز مشارکت موثر در انتخابات و رایدادن وجود ندارد. حال چندی است که در ماههای منتهی به انتخابات این ادعا مطرح میشود که سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات در جامعه بسیار ریزش کرده، اما به وضوح میتوان گفت که این گفته، ادعای اغراقآمیزی است.
یعنی جریانهای مقابل برای اینکه از شرایط موجود در جامعه و اوضاع اقتصادی مردم بهرهبرداری کنند، تمام مسائل و ناکامیهای موجود را به گردن اصلاحطلبان میاندازند تا از طرفی به تخریب و سیاهنمایی علیه این جریان سیاسی پرداخته باشند و از طرف دیگر برای خود نوعی برد سیاسی رقم بزنند.
باید اذعان داشت اینگونه هم نیست و مردم میفهمند که بیشترین عامل این مشکلات چه افراد و جریانات فکری هستند. البته ریزش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان بهدلیل عملکرد انتقادآمیز دولت و بعضا فراکسیون امید مقداری طبیعی است، اما نه آنقدر که ادعا میشود. شاید بسیاری از آنهایی که امروز به عملکرد اصلاحطلبان در نهادهای انتخابی چون مجلس و شورای شهر گلایه و اعتراض دارند به این نکته مهم توجه نکردهاند که 2 دهه از ظهور جریان اصلاحات و آموزههایش که آن زمان در جامعه تازگی داشت میگذرد.
در آن دوران اصلاحطلبان توانستند با طرح شعارهای مردمپسند همچون قانونگرایی، آزادی اندیشه و جامعه مدنی مورد وثوق مردم قرار بگیرند و انتخاباتها را یکی پس از دیگری با موفقیت پشت سر بگذارند، اما اکنون با گذشت بیش از 20 سال از خرداد 76 مطالبات، خواستهها و نیازهای جامعه نیز تغییر کرده و اصلاحطلبان اگر همچنان میخواهند جریان مورد وثوق و اعتماد جامعه باشند باید خود را همسان با نیازها و مطالبات روز جامعه بهروز کنند. حوادث دیماه 96 زنگ خطر و هشداری هم به اصلاحطلبان داد که گرچه مردم در شرایط حاضر اصلاحطلبان را به اصولگرایان ترجیح میدهند، اما این بدان معنی نیست که تمام مطالبات مردم در جریان اصلاحات متبلور است.
شرایط سخت اقتصادی و معیشتی مردم که باعث ریزش محسوس سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان شده نشان میدهد که جامعه بهدلیل عدم تحقق مطالبات خود از اصلاحطلبان رویگردان شده و اعتماد خود را از دست داده و اساسا رویکرد خوشی نیز به مقوله انتخابات ندارد؛ چرا که عملکرد مناسبی را از منتخبین خود شاهد نبوده است.
در این بین اصلاحطلبان اگر بخواهند مقداری از سرمایه اجتماعی از دست رفته را بازگردانند هر چند سخت، اما باید صداقت و شفافیت پیشه کنند، از اشتباهات و نقصهای عملکردی در گذشته عذرخواهی کرده و با برنامهای دقیق و قابل دستیابی مردم را به آینده امیدوار سازند. آن زمان است که میتوان از حضور موفق و موثر در انتخابات سخن بهمیان آورد. مسلما در جامعه انسانهای هوشمندی نیز پیدا میشوند که بدانند در بروز چنین وضعیتی در کشور سهم اصلاحطلبان چقدر بوده و اساسا چرا آنها نتوانستند آنطور که انتظار میرفت موفق ظاهر شوند و وعدههای داده شده و مطالبات مردم را محقق کنند. گرچه عوامل مختلف بهحدی در جامعه حضور فعال دارند که نمیتوان بهسادگی گفت کدام جریان در بروز چنین شرایطی نقش اصلی و اساسی را دارد، اما اینکه کسانی بخواهند همه تقصیرها را گردن جریان اصلاحات بیندازند بسیار بیانصافی و خارج از منطق است. البته این مسائل باعث نمیشود که اصلاحطلبان تجدید نظری در رویکردها و گفتمان خود نداشته باشند. جریان اصلاحات نیز پس از گذشت 22 سال از ظهورش در سپهر سیاست ایران نیازمند بازنگری و باز تعریف خود منطبق با نیازها و مطالبات روز جامعه است.
جامعه موجودی زنده است که دائما در حال رشد و پیشرفت است و دائما باید امکانات حیاتی، نیازها، عوامل، مسیر و آیندهاش ارزیابی و بررسی شود و متناسب با نیازها و تحولات جامعه خود را پیش ببرد. اگر جریانهای فکری توانستند مسیرهای صحیح را در این حرکت پیدا کنند جامعه به سوی بهتر شدن خواهد رفت. اصلاحطلبان از این موضوع مستثنا نیستند و باید در گفتمان، رویهها و رویکردها تغییراتی را رو به پیشرفت اعمال کند. همین جریان موسوم به اصولگرایی نیز از ابتدای انقلاب تاکنون بسیار تغییر کرده تا بدینجا رسیده است.
گرچه این تغییرات نیز باید منطبق با تحولات جامعه شکل بگیرد. امروز امکانات بشری و امکانات دسترسی زیاد شده و همه طبقات جامعه میتوانند به اخبار و رویدادهای کشور، جامعه جهانی و روشهای اداره امور دسترسی پیدا کنند. لذا جریانات سیاسی باید براساس نیاز کشور و جامعه به رصد و تنظیم اینگونه تحولات بپردازند و آنها را در جریان عمل اجتماعی قرار دهند. سیاستمداران و جریانات سیاسی باید بدانند که امروز نمیتوان جامعه را با روشهای 20 یا 30 سال پیش اداره کرد. جریان اصلاحات نیز اگر مثل هر جریان دیگری نتواند این مسئله را بهدرستی فهم کند ناگزیر از دایره تاثیر بر جامعه کنار رفته و فراموش میگردد.
البته عدم توجه به عوامل مخربی چون فساد، نابرابری و تبعیض که تباهی ایجاد میکند نیز میتواند عامل رویگردانی جامعه از جریانات سیاسی باشد و اصلاحطلبان هم اگر به این عوامل مخرب توجه نکنند از درون میپوسند.
در پایان نگارندهمهدی قزل(مهدی حیدرپور)معتقد است: اصلاحطلبان طی سالهای متمادی با طرح مطالبات مردم در حوزههای مختلف توانستند سرمایه اجتماعی خوبی را برای خود فراهم سازند و در انتخابات مختلف از آن بهره ببرند. با این حال شرایط در انتخابات مجلس 98 دگرگونه است چرا که از سویی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان بهطرز محسوسی کاهش یافته از سوی دیگر آنها هنوز راهبرد مشخصی برای حضور در انتخابات در پیش نگرفتهاند.