از همان اوایل تابستان مشخص بود که سرکوب قیمت خودرو با وجود همه آه و نالههای دستاندرکاران این صنعت و قطعهسازان، بجز ایجاد رانت و فرصت برای واسطهها و جز به ورشکستگی کشاندن این صنعت و آسیبرساندن جدی به تولید و از مهارخارجشدن قیمت آن در آینده نزدیک ثمر دیگری نخواهد داشت اما سیاسیکردن ماجرا و دست زدن به اقدامات پوپولیستی و غیراقتصادی و تصمیمات نادرست از ابتدای تابستان تا اواخر پائیز در سرکوب بیدلیل قیمتهای طبیعی و متعارف و دخالتهای نادرست وزارت صنعت و شورای رقابت و اقدامات نابجا و زیادهروی سازمانهای به اصطلاح حمایت از مصرفکننده و در جهت تنظیم بازار موجب شد تا هم کارخانهها و به مراتب بدتر از آن صدها کارخانه و کارگاه تولیدکننده قطعه دچار مشکل شوند و تولید هر ماه بیش از ماه قبل دچار کاهش شود و در نتیجه کار به جایی برسد که به جای افزایش آرام قیمت به یکباره شاهد ورود گسترده واسطهها و نقدینگی بالا به این بازار و سونامی افزایش قیمت در این حوزه باشیم که نه با استیضاح وزیر حل میشود و نه با برکناری این مدیرعامل و یا آن معاون و عضو هیئت مدیره و نه با بازداشت این یا آن (البته در پرانتر بگویم که این سخن به معنای دفاع از سیاستهای خودروسازان و یا حمایت کامل از اقدامات آنان نیست که سخن در اینباره مجال دیگری میطلبد و چاره کار هم رهایی این صنعت از انحصار دولتی است).
نه فقط در مورد خودرو نه فقط در مورد گوشت بلکه در رابطه با طلا و سکه و پوشک و رب گوجه و آهن و ظروف یکبار مصرف و… و تا زمانی که نقدینگی بالا هست و فرصت بیزحمت و بیمهار افزایش و زاد و ولد سرمایه با استفاده از رانت و واسطهگری و دلّالی هست و در کنارش نظارت و عقد و تدبیر و برخورد کافی و قاطع و حضور موثر و به موقع ندارد و برای کار و تولید و زحمتکسی نوشابه باز نمیکند، همین وضع خواهد بود.
اما نکته قابل تامل وبراساس دیدگاه تحلیلگران،قاعده بازی این است که وقتی رانت توزیع میکنیم و به جای کار به واسطهگری میدان عمل میدهیم و چنین جا انداختهایم که تنها با دلاگی و واسطهگری میتوان به درآمد بیشتر و حتّی به ثروت بیشتر رسید این فرهنگ رفته رفته در جامعه هم تبدیل به یک فرصت و فضیلت میشود.
درپایان سردبیرآزاداندیش معتقداست:اینگونه سیاستگذاری ها وبا بیتدبیری تکانههای شدید اقتصادی را به یک عادت بدل میکنیم در فضای عدم ثبات اقتصادی و کاهش ارزش پول ملی، همه از ترس کاهش بیشتر موجودیشان و سرمایهها و داراییهایشان، از هر فرصتی برای تبدیل پولشان به کالایی که از این تکانهها آسیب کمتری میبیند و کمتر دچار کاهش ارزش میشود استفاده میکنند. این واهمه و نگرانی البته بیش از آنکه نتیجه حرص و ولع و یا افول فرهنگی جامعه باشد ناشی از کمکاری و غفلت و سوءمدیریت است. البته وقتی تکرار شد که بارها و بارها شده است، متأسفانه تبدیل به فرهنگ جدید و در واقع افول فرهنگی هم میشود، که شده است.