سردبیرآزاداندیش

با روی‌کار آمدن بایدن در ایالات‌ متحده و با‌وجود اینکه رویه‌ها در‌خصوص ایران تغییر خواهد کرد و بسیاری بر این باور هستند که رفتارها و فشارها علیه ایران تلطیف خواهد شد. اما یک خطر در این میان ایران را به‌صورت جدی تهدید می‌کند و آن این است که اگر سیاستی در پیش گرفته شود که بهانه به دست برخی دشمنان کشور داده شود. این‌بار اتحاد علیه کشورمان به‌راحتی رقم خواهد خورد و عرصه بر ایران تنگ می‌شود و این امر می‌تواند این‌بار ایران را در جایگاهی بدون همراه قرار دهد؛ اتفاقی که ترامپ آن را در ماه‌های اخیر تجربه کرد و ایران توانسته بود با سیاست‌های خردمندانه از این وضعیت فرار کند. در این میان باید توجه کرد که اروپا برای روی‌کار آمدن جو بایدن لحظه‌شماری می‌کرد و با به وقوع پیوستن این اتفاق، کار برای آنها به مراتب راحت‌تر خواهد بود تا آنچه از ایران در گذشته نتوانسته بودند، طلب کنند امروز آن را با فشار به‌دست آورند.

اتفاقاتی که می‌تواند به گونه‌ای دیگر رقم خورد و مسیر را برای تسهیل تجارت کشور و عبور از بحران اقتصادی هموار کند. علاوه بر این در‌حالی که با شکست دونالد ترامپ دشمن سرسخت برجام و پیروزی جو بایدن »مدافع« به‌عنوان مدافع برجام، انتظاراتی شکل گرفته است، مبنی بر این که سال‌های آتی متفاوت از چهار سال گذشته خواهد بود، اما به‌نظر می‌رسد رفتار اروپایی‌ها به‌عنوان یکی از شرکای این توافق هیچ نشانی از این تفاوت ندارد و حکایت از چیز دیگری است.

دونالد ترامپ این توهم را داشت که یک کابوی آمریکایی است و با هر تهدید و ضربه‌ای که به کشورهای دیگر وارد می‌کند مردم آمریکا برایش هورا می‌کشند و تشویق‌اش می‌کنند که تصوری اشتباه بود و مردم با رای‌دادن به رقیب او یعنی جو‌ بایدن دموکرات، پاسخ ترامپ جمهوری‌خواه را دادند ولی مقاومتی که مخصوصا طرفداران دونالد ترامپ انجام می‌دهند و تظاهراتی که به راه انداخته‌اند، هیچ‌وقت به این شدت و با این گستردگی در آمریکا وجود نداشته است. از اول تثبیت آمریکا یعنی سال 1776 که کنگره فیلادلفیا تشکیل شد، رهبران این کنگره که شخصیت‌های برجسته‌ای بودند مثل فرانکلین، جورج واشنگتن و جان آدامز از این ناراحت بودند که یک مشت جوان متعصب و افراطی با به‌ راه انداختن تظاهرات امنیت کشور را به‌هم می‌زنند.

با اعلام پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا موجی از بایدن‌هراسی بخشی از فضای سیاسی و اجتماعی ایران را فراگرفته است. چنین موجی بیش از همه از سوی مطبوعات و جریان‌هایی خاص راه‌اندازی شده است. اینکه بغض به ترامپ مساوی حب به بایدن نیست، اینکه دست چدنی آمریکا مخملی شد، اینکه بایدن یا ترامپ فرقی نمی‌کنند و سروته یک کرباسند، اینکه دولت آمریکا باید اشتباهات را جبران کند، اینکه بایدن از سیاست شکست‌خورده ترامپ درس بگیرد، اینکه مردم آمریکا از بد و بدتر، بد را انتخاب کرده‌اند، اینکه خصومت ایران و آمریکا با ترامپ آغاز نشد که بخواهد با بایدن به پایان برسد، اینکه بایدن در راستای منافع ملی آمریکا توان بازگشت به برجام و بازسازی آن را ندارد، اینکه بایدن نیز همانند ترامپ و جریان‌های عبری و عربی موافقتی با برنامه‌های موشکی و رفتارهای منطقه‌ای ایران ندارد، اینکه بایدن نیز با تحریم تسلیحاتی ایران همسو با جمهوری‌خواهان است و سرانجام اینکه بایدن نیز مانند جمهوری‌خواهان و برخی دموکرات‌های رادیکال با همه گزینه‌های مقابله با ایران نظیر جنگ مخالفتی ندارد، همگی نشانه‌هایی از امواج بایدن‌هراسی است که از سوی جریان‌ها و مطبوعات دست‌راستی رقم خورده‌ است و به‌نظر نمی‌رسد با توجه به نوع نگاه این جریانات، ما شاهد فروکش‌شدن امواج بایدن‌هراسی باشیم.

هرچند برای ملت ایران فرقی نمی‌کند‌ چه‌کسی پیروز انتخابات آمریکا می‌شود و به‌قول مقام معظم رهبری هرکسی رییس‌جمهور آمریکا شود، تاثیری بر سیاست‌های ما نمی‌گذارد. اما بعد از چند روز کشمکش با مشخص‌شدن پیروزی بایدن در پنسیلوانیا، جو بایدن به‌عنوان پیروز انتخابات آمریکا لقب گرفت.نکته جالب ‌توجه اینکه اکثر تحلیلگران بر این باورند که: بزرگ‌ترین بازنده این انتخابات ترامپ نیست بلکه دموکراسی در آمریکاست.

واقعیت این است که ترامپ نماد یک جامعه معترضی است که به وضعیت سیستم سنتی آمریکا اعتراض دارد. سیستمی که 48 ایالت‌اش براساس اکثریت مطلق آرا، کارت الکترال تعیین می‌کند چه‌کسی رییس‌جمهور باشد و درک این موضوع برای مردم نسل جدید که به سیاست‌های داخلی آمریکا معترض هستند، سخت و دشوار است که چرا یک نامزد اکثریت آرای عمومی را به‌دست می‌آورد ولی الکترال تعیین می‌کند یا تفاوت دو نفر که هر‌کدام بالای یک‌میلیون رای آورده‌اند اما تنها با 10هزار رای بیشتر، کل کارت‌های الکترال را تصاحب می‌کند، درحالی‌که می‌توانند الکترال‌ها را به نسبت آرایی که آوردند، تقسیم کنند اما کل الکترال‌ها نصیب طرفی که بیشتر رای آورده، می‌شود که کل سیستم را ناکارآمد کرده. تبعیضی که در جامعه آمریکا وجود دارد و 40 میلیون‌نفری که زیر خط فقر هستند، ترامپ را تبدیل یک سمبل و نماد از مشکلات آمریکا کرده و با رفتن‌اش حل نمی‌شود.

دوران حضور ترامپ در کاخ سفید را می‌توان دوران میدان‌داری رئالیست‌های افراطی در عرصه سیاست بین‌الملل توصیف کرد. در این دوران استثنایی، حضور دولت تنش‌زدا و عادی‌ساز روحانی و همراهی مجلس دهم در داخل در تقویت منطق حقوقی در عرصه بین‌الملل، مانع اجماع‌سازی علیه کشور بود، گذشته از اینکه نمی‌توان پیشروی و تقویت جریان‌های مخالف در منطقه را کتمان کرد. در این دوران زبان حقوقی و منطبق بر قاعده بین‌المللی دکتر ظریف، اجماع جهانی علیه ایران را خنثی کرده است.‌ ایران برخلاف آنچه ترامپ می‌خواست به‌عنوان کشوری اهل گفت‌وگو، قرارداد و صلح جلوه‌گر شده است.

این منطق نه‌تنها یک دستاورد فانتزی و زینتی نبود؛ بلکه در برساختن ذهنیت بخش موثری از تاثیرگذاران عرصه بین‌المللی، کنشگران، نهادها، ملت‌ها و دولت‌ها، نقشی تعیین‌کننده داشته است. اگر منطق حقوقی دولت روحانی مانع اجماع در سطح بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی ایران شد، اما منطق اقتدارگرای ترامپیستی در میدان‌دادن به اسرائیل و کشورهای اسلامی مخالف در منطقه، بی‌تاثیر نبوده است.

با گذشت 9 ماه از شیوع کرونا در کشور، تنها در مهر‌ماه، چهار‌بار رکورد مرگ و میر ناشی از کرونا در ایران شکست. البته رکوردشکنی کرونا فقط مربوط به تعداد فوتی‌ها نبوده است و طبق آخرین آمار وزارت بهداشت و درمان، نزدیک به 9 هزار بیمار جدید مبتلا به کرونا شناسایی شده‌اند که نشان می‌دهد باید به آمار بیش از 9 هزار ابتلا در یک روز هم عادت کنیم. علاوه بر این وضعیت شیوع کرونا در شهرهای دیگر کشور به‌جز تهران نیز مساعد نیست و بنا بر آمار رسمی، استان‌های تهران، اصفهان، قم، آذربایجان شرقی، خراسان جنوبی، سمنان، قزوین، لرستان، اردبیل، خوزستان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، گیلان، بوشهر، زنجان، ایلام، خراسان رضوی، مازندران، چهارمحال و بختیاری، البرز، آذربایجان غربی، مرکزی، کرمان، خراسان شمالی، همدان، یزد و کردستان در وضعیت قرمز به‌سر می‌برند.